قال کردن oor Engels

قال کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

smelt

verb noun

Soortgelyke frases

قال گذاشتن، غال گذاشتن، به فریب ترک کردن و تنها گذاشتن، کسی را سر کار گذاشتن
cheat

وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
metallurgic

صنعت استخراج و قال کردن فلزات
metallurgic industry

قیل و قال کردن
din · pother

پالایش بوسیله قال کردن یا گداختن
liquation

داد و قال کردن
bleat · thunder

متخصص برهیختن و قال کردن فلزات
metallurgist

(در قال یا بوته) گداختن و بی غش کردن
cupel

voorbeelde

دیروز ، دوستم کیمی شروع کرد به دادو قال کردن
Yesterday, my friend Kimmy started raving.

داد و قال کردن فایده ای نداره.
Screaming about it can't help you.

برای پیدا کردن دو تا سوزن نخ یا یک دکمه پیراهن دستدوم مـزاحم هـمه میشد و همان موقع که خواهر زادهاش داستان غرق شدن فلان کشتی یا شرح فلان ماموریت را میگفت قیل و قال راه میانداخت، اما خب، بقیه همه با دقت به حرفهای ویلیام گـوش مـیسپردند.
and disturb everybody in quest of two needlefuls of thread or a second hand shirt button, in the midst of her nephew's account of a shipwreck or an engagement, everybody else was attentive

برای پیدا کردن دو تا سوزن نخ یا یک دکمه پیراهن دست دوم مـزاحم هـمه میشد و همان موقع که خواهر زادهاش داستان غرق شدن فلان کشتی یا شرح فلان ماموریت را میگفت قیل و قال راه میانداخت، اما خب، بقیه همه با دقت به حرفهای ویلیام گـوش مـیسپردند. حتی لیـدی برت رام بـا شـنیدن ایـن داستانهای هولناک تحت تاثیر قرار میگرفت و گاهی هم سرش را از کارش بلند میکرد و میگفت: خدای من!
and disturb everybody in quest of two needlefuls of thread or a second hand shirt button, in the midst of her nephew's account of a shipwreck or an engagement, everybody else was attentive; and even Lady Bertram could not hear of such horrors unmoved, or without sometimes lifting her eyes from her work to say, Dear me!