مامور(ان) انتظامی oor Engels
مامور(ان) انتظامی
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
police
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
در اکتبر ۲۰۱۴، یک مأمور انتظامی پس از کشته شدن ۱۶ تن در یک کنسرت که وی شاهد مرگشان بود، اقدام به خودکشی کرد.
The damage that ensues to companies in certain circumstances and in certain strike situations is irreparableWikiMatrix WikiMatrix
در ۱۹ و ۲۰ فوریه چندین رسانه و شاهدان عینی گزارش دادند که درگیریهایی بین نیروهای امنیتی و بعضی معترضان سبب جراحت شدید چند ده درویش و مرگ چهار مأمور انتظامی، از جمله سه نفر که اتوبوسی به آنها اصابت کرده بود، شده است.
What are you thinking, man?hrw.org hrw.org
یکی از فعالان عرب ایران به دیده بان حقوق بشر گفت که برادران حیدریان همراه با شریفی توسط یکی از شعبه های دادگاه انقلاب شهر اهواز، به جرم قتل یک مامور نیروی انتظامی و زخمی کردن یک مامور دیگر در جریان اعتراضات 15 آوریل 2011 محکوم شناخته شده است.
Do you make room for the possibility that any of those five patients could have survived?hrw.org hrw.org
در دسامبر 2009 یک دادگاه نظامی 11 مأمور پلیس و یک شهروند غیر انتظامی را که گفته می شد با پلیس همکاری داشته است، به قتل زندانیان در کهریزک متهم نمود.
" Think about others than yourself " " Learn from my song "hrw.org hrw.org
4 sinne gevind in 2 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.