blueberry oor Persies

blueberry

/ˈbluːbəri/, /ˈblu.ˌbɛ.ri/ adjektief, werkwoord, naamwoord

An edible round berry belonging to the cowberry family. (A botanically false berry.) It has flared "crowns" at the end that turn blue on ripening.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

بلوبری

fruit

Suppose I wanted blueberry.
فرض کن من بلوبری می خواستم

زغال اخته

naamwoord

Dark-blue, round edible fruit of a plant in the genus Vaccinium, up to approximately 10 mm diameter.

And with the blueberries, it's four times as tasty.
و با زغال اخته ، چهار برابر خوشمزه تر میشه.

(گیاه شناسی) آبی سته : سته ی آبی (انواع گیاهان جنس Vaccinium از خانواده ی heath)

قره قاط

naamwoord

Blueberry

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

بلوبری

Soortgelyke frases

highbush blueberries
زغالاخته آبي بوتهبلند · زغالاخته آبي بوتهكوتاه · زغالاخته آبي چشمخرگوشی · زغالاختهها · سياهكيلهها

Madame Blueberry
خانم شاتوت

rabbiteye blueberry
زغالاخته آبي چشمخرگوشی

rabbiteye blueberries
زغالاخته آبي بوتهبلند · زغالاخته آبي بوتهكوتاه · زغالاخته آبي چشمخرگوشی · زغالاختهها · سياهكيلهها

Blueberries
واکسینیوم

lowbush blueberries
زغالاخته آبي بوتهبلند · زغالاخته آبي بوتهكوتاه · زغالاخته آبي چشمخرگوشی · زغالاختهها · سياهكيلهها

blueberry bush
زغال اخته · قره قاط

blueberries
زغالاخته آبي بوتهبلند · زغالاخته آبي بوتهكوتاه · زغالاخته آبي چشمخرگوشی · زغالاختهها · سياهكيلهها

voorbeelde

Organic blueberries.
زغال اخته ي تازه توشه

You usually have the original with blueberries and coconut.
نه عزيزم ، تو معمولا ساده ميخوري با تمشک و آناناس.

Blueberry fritter.
.دونات با تيکّه هاي تمشک آبي

my mom made you some blueberry muffins
مامانم برات يك كم كيك ميوه اي درست كرده

as the girl who liked blueberry pies
، دختري که کيکاي زغال اخته دوست داره

To help you visualize this, let's blow up each of the atoms to the size of a blueberry.
خب، برای اینکه بتونید این را تصور کنید، بگذارید هر دانهی اتم را به اندازهی یک زغالاخته بزرگ کنیم.

Think atoms in a grapefruit like blueberries in the Earth.
اتمهای موجود در گریپفروت را مانند زغالاخته در کرهی زمین در نظر بگیرید.

Special today is blueberry waffles.
امروز كلوچه ي زغال اخته مون عاليه

Did you get the blueberry pancakes?
پنکیک بلوبری خوردی ؟

Apple, blueberry or plum?
سيب ، زغال اخته يا آلو ؟

A blueberry pie, two strawberry rhubarb, and one apple.
پای تمشک و دوپای توت فرنگی و یک پای سیب.

but theres always a whole blueberry pie left untouched
، اما هميشه يک کيک زغال اخته کامل دست نخورده باقي ميمونه

Joe strolled by, munching blueberries from a motorcycle helmet.
جو از کنار آنها قدم زنان گذشت. به آنها توجهی نکرد.

Beagles love blueberries.
سگ ها عاشق زغال اختن!

You forgot the blueberries?
زغال اخته ها رو فراموش كردي ؟

Does it smell like blueberries?
بوي توت ميده ؟

your blueberry french toast is ready
تست زغال اخته ي فرانسوي ات حاضره

Intake of flavonoids, which are contained in dark chocolate or blueberries, will increase neurogenesis.
مصرف فلاونوئیدها، که در شکلات و یا بلوبری وجود دارد، باعث افزایش نوروژنز میشوند.

David Lynch's contribution, Absurda, was not ready in time and was instead shown before Wong Kar-wai's My Blueberry Nights on the festival's opening night.
فیلم دیوید لینچ که بهموقع آماده نشده بود، در شب افتتاحیه، پیش از فیلم شبهای بلوبری من ساخته وونگ کار-وای به نمایش گذاشته شد.

Give me a blueberry.
يه زغال اخته بهم بده

I'm not gonna turn into a blueberry, am I?
من که قرار نیست تبدیل به زغال اخته بشم ، مگه نه ؟

Beagles love blueberries.
سگ ها عاشق زغال اخته ان

you cant blame the blueberry pie
نميتوني کيک زغال اخته را مقصر بدوني

What about blueberries?
يه مقدار تمشک آبي چطوره ؟

I'll have a regular with blueberries and coconut, please.
من يه معمولي با تمشک و آناناس ميخورم ، لطفا.