heartbeat oor Persies

heartbeat

/ˈhɑɹʔbiʔ/ naamwoord

One pulsation of the heart; especially an irregular one, hence the emotion which causes it.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

ضربان قلب

naamwoord

Her heartbeat stuttered, and her lips fell open.
ضربان قلب او نا منظم شد و، لبهایش از هم باز شدند.

لحظه

naamwoord

Wasn't worth living through it for one more heartbeat.
ارزش نداشت یک لحظه دیگر برایش زنده بمانم.

دم

naamwoord

ان · چشمک · تپش قلب · یک ان · یک دم · یک لحظه

Heartbeat

Heartbeat (TV series)

Soortgelyke frases

heartbeat interval
بازه ضربان قلب

voorbeelde

im sure madame pomfrey will fix it in a heartbeat
مطمئنم که مادام پامفری تو یه چشم به هم زدن میتونه خوبش کنه

They become overactive as a result, meaning a person with hyperthyroidism experiences a higher metabolism signaled by a faster heartbeat, constant hunger, and rapid weight loss.
در نتیجه آنها بسیار فعال میشوند، یعنی فردی با پرکاری تروئید سوخت و ساز بالایی دارد نشانههای آن ضربان قلب سریع تر، گرسنگی دائمی و از دست دادن سریع وزن است.

and a heartbeat later, I saw the deer roll up over the hood.
و بعد از یک تپش قلب، آهوی کوهی ای را دیدم که روی سقف ماشین غلط خورد.

Hydronium bromide, total paralysis within seconds, heartbeat slows to almost nothing.
بروميد هيدرونيوم در طي چند ثانيه فلج مي کنه ضربان قلب کم ميشه و به صفر مي رسه

I'd trade my hustle for it in a heartbeat.
حاضرم همه چيمو پاش بدم کاش جرئتشو داشتم که

His screen work includes television appearances in Heartbeat (2000), Silent Witness (2002) and Fortysomething (2003) before starring as Stephen Hawking in the television film Hawking in 2004.
کار روی صفحه نمایش او شامل نمایشهای تلویزیونی در Heartbeat (۲۰۰۰)، شاهد خاموش (۲۰۰۲) و Fortysomething (۲۰۰۳) است، پیش از اینکه در فیلم تلویزیونی هاوکینگ در سال ۲۰۰۴ به عنوان استیون هاوکینگ بازی کند.

When his heartbeat had slowed a little he went to the hearth removed the loose stone and removed his LEDGER
وقتی ضربان قلبش اندکی آرام شد بطرف شومینه ر خاطراتش را فت و سنگ لق شده را حرکت داد و دفترچه برداشت

Ask your heartbeat.
از تپش قلبت بپرس

my heartbeat increases
ضربان قلبم زياد ميشه

I can hear your heartbeat.
مي تونم صداي ضربان قلبت رو بشنوم.

you, me, all of this ends in a heartbeat
تو ، من ، و همه اينا ، با حمله قلبي تموم ميکنيم

I felt your heartbeat when I hugged you.
من ضربان قلبت رو احساس کردم وقتي که بغلت کردم

And what will every heartbeat of yours say?
ميدوني هر تپش قلبت چي ميگه ؟

I couldn't hear amanda's heartbeat.
نميتونستم صداي ضربان قلب آماندا رو بشنوم

i can mend bones in a heartbeat, but growing them back
من در ظرف چند ثانيه ميتونم استخونا را ترميم كنم ولي برگردوندن استخون

Heartbeat and palpitation.
ضربان قلب و تپش قلب.

And you see the monsoons moving around the planet, and the planet almost appears to have a heartbeat.
و می بینید که مانسون ها هم در روی زمین در حرکتند، و به نظر میرسد که سیاره ما ضربان قلبی دارد.

Now, listen, if there were one magical surgery that could turn me into a tall, muscular, societally perfect image of a man overnight, I'd sign up in a heartbeat.
حالا، گوش کنین، اگر یک جراحی معجزهوار وجود داشت که میتونست من رو یک شبه به یک مرد قدبلند، عضلانی و اون تصویر ایدهال اجتماعی از مرد تبدیل کنه، من یک لحظه هم تعلل نمیکردم.

no heartbeat
تپش قلب نداره

Now, it may be distasteful, but I am willing to trade my ethics for Madaky's heartbeat.
شاید ناخوش آیند باشه اما من حاضرم که اخلاقیاتم رو با جون ماداکی معاوضه کنم

A heartbeat.
يه ضربان قلب

What about the electromagnetic field readings, the heartbeat?
مطالعه-ی حوزه-ی مغناطیسی چطور ، ضربان قلب ؟

My head whirled, my heartbeat crashed in my ears, and I hit the sticky linoleum floor hard.
سرم به دوران افتاد، ضربان قلبم داشت گوشم را کَر میکرد و بعد محکم به زمین چسبناک لینولئومی خوردم.

I could feel the man's heartbeat.
من ضربان قلب انسان احساس می کنم.

and i would trade her for you in a heartbeat
ولي اي کاش اون هم احساسات تو را داشت