nana oor Persies

nana

/ˈnænə/ naamwoord

(informal) Short form of banana, the fruit.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

مادربزرگ

naamwoord

The mother of one of someone's parents.

(زبان کودکانه) مادر بزرگ

نه نه جان

Nana

eienaam

An affectionate term for one's grandmother

Soortgelyke frases

hymenolepis nana
هیمنولپیس نانا

betula nana
بتولا نانا

Betula nana
بتولا نانا · توس كوتاه

Hymenolepis nana
هیمنولپیس نانا

voorbeelde

goodbye, nana
خداحافظ نانا

Nana Komatsu has a habit of falling in love at first sight all the time, and depending on other people to help her.
نانا کوماتسو یک دختر روستایی که عادت داشت در نگاه اول عاشق شود و همیشه در عشق با بدشانسی مواجه بود.

Nana Bali confirmed that Bali residents are happy with the holding of the event in their island:
نانا بالی، تایید میکند که شهروندان بالی از برگزاری مسابقاات در جزیرهشان خوشحالند:

the one where nana dies twice
قسمتي که نانا دوبار ميميره

I was at the Park Arms with my nana, playing bingo.
من با نانا تو پارک بودم ، داشتم بينگو بازي ميکردم

nana makes me wear these fucking things
نانا مجبورم ميكنه اين چيزاي مسخره را بپوشم

ross, it's nana
راس درمورد نانا

Lauren's been asking about them, and you know Nana.
لورن در موردشون سوال پرسيد تو هم که " نانا " رو ميشناسي

I`m not horrible, Nana, I`m sad
من رفتارم وحشتناک نيست نانا ، من ناراحتم

You want Nana?
شما می خواهید نانا ؟

actually, they were nana's
در واقع مال نانا بود

If my parents hadn't left me asleep at Nana's that night,
اگه بابا و مامانم اون شب که من با مامانبزرگ... خوابيده بودم ، نرفته بودن

theres nana and aunt becky, and they have ice cream
مامان مامان بزرگ و خاله بكي اونجا دارند بستني ميخورن

That your nana's name or something?
اسمت " نانا " يا يه چي تو اين مايه ها باشه ؟

Wednesdays, go visit Nana;
سه شنبه ها ، چمن حياط رو کوتاه کن چهارشنبه ها ، ديدن " نانا " برو

And Nana is very bright; she hasn't had much formal education, but she's sharp.
و ننه خیلی باهوش است؛ تحصیلات رسمی چندانی نداشتهاست، اما باهوش است.

But coming from round here means that I have a northern nana, my mum's mom.
اما اهل اینجا بودن یعنی من یک ننهٔ شمالی دارم، مامان مامانم.

you know what nana mae frost can eat a fucking dick
تو چي ميدوني نانا ميفراست ميتونه يک سوگند الكي بخوره

nanas ring. yes, everything
حلقه نانا اره ، همه چيو

are you gonna find pauline and nana after i leave
بعد از اين كه من رفتم پائولين و مادر بزرگم را پيدا ميكني

So when do you leave, Nana?
خب کی قراره بری مامان بزرگ ؟

Oh, sweetheart, were you playing with nana's puzzle?
اوه ، عزيزم با پازل مامان بزرگ بازي کردي ؟

I love your stories, Nana.
. من عاشق اين داستانام. ادامه بده

Like my nana.
مثل مامان بزرگم

He said that twin girls, Lulu and Nana, had been born a few weeks earlier.
او گفت که دختران دوقلو، لولو و نانا چند هفته پیش زاده شده بودند.