obliquity oor Persies

obliquity

/əˈblɪkwɪɾi/, /əˈblɪkwɪti/, /oʊˈblɪkwɪɾi/ naamwoord

The quality of being oblique in direction, deviating from the horizontal or vertical; or the angle created by such a deviation. [from 15th c.]

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

اریبی

تلویحی

adjektief

واریبی

کجی · کژی · مبهم · میل · (ریاضی - هندسه) زاویه ی تمایل · (عمل یا سخن و غیره) غیر مستقیم · (نجوم) زاویه ای که سطح استوای سیاره با مدار آن به دور خورشیدتشکیل می دهد · با ایما و اشاره · درجه تمایل · غیر صریح · مایل بودن · نا سر راست

Soortgelyke frases

oblique angle
زاویه ی غیر قائمه

oblique
(ارتش) تغییر جهت (حدود 54 درجه) · (دستور زبان) غیر فاعلی · (کالبد شناسی) وابسته به ماهیچه ی اریب · (گیاه شناسی - برگ) نا متقارن (که دو طرف آن هم شکل نیستند) · اریب · اریب شدن یا بودن · بد جنس · بد جنسانه · تلویحی · غیر صریح · غیر عمود شدن یا بودن · غیر مستقیم · مایل · مایل شدن · مبهم (مخالف : رک) · متقلب · متقلبانه · منحرف · مورب · نا راست · نابکار · نابکارانه · کج · کنایه آمیز · گریز گر · گریز گرانه · یک وری

obliquely
بشکل اریب · بطور مایل · بطور مورب · قیقاج · کج

obliqueness
انحراف · تورب · غیر مستقیمی · میل · ناراستی · کجی

obliquely
بشکل اریب · بطور مایل · بطور مورب · قیقاج · کج

oblique
(ارتش) تغییر جهت (حدود 54 درجه) · (دستور زبان) غیر فاعلی · (کالبد شناسی) وابسته به ماهیچه ی اریب · (گیاه شناسی - برگ) نا متقارن (که دو طرف آن هم شکل نیستند) · اریب · اریب شدن یا بودن · بد جنس · بد جنسانه · تلویحی · غیر صریح · غیر عمود شدن یا بودن · غیر مستقیم · مایل · مایل شدن · مبهم (مخالف : رک) · متقلب · متقلبانه · منحرف · مورب · نا راست · نابکار · نابکارانه · کج · کنایه آمیز · گریز گر · گریز گرانه · یک وری

voorbeelde

The columella is extended, oblique, and arcuate.
بر روی خمیر پهن شده، با قیف قرار گرفته و پخته میشود.

that part obliquely projecting from the mad yeast which he brewed.
آن قسمت از بدنش را از میان کف دیوانهواری که دور خود میپراکند بالا گرفته بود.

thus, by changing the situation of the stone, as often as there is occasion, the island is made to rise and fall by turns in an oblique direction, and by those alternate risings and fallings is conveyed from one part of the dominions to the other.
بدین گونه جزیره را به اقتضاء مورد و به تناوب چندان در امتداد خط مایل بالا و پائین میبرند تا سرانجام بتوانند آن را از یک ناحیه به ناحیه دیگر مملکت برسانند.

Not on my account, Sir James, said Dorothea, determined not to lose the opportunity of freeing herself from certain oblique references to excellent matches.
دور تا، که میخواست از این فرصت برای خلاص کردن خود از شر اشارههای غیرمستقیمی که به خواستگاران بسیار خوب میشد استفاده کند، گفت،

As if in answer to this thought, half of remorse and half of hope, with a soft flutter and oblique flight, a big owl, whose appalling cry: Ya acabo! Ya acabo! it is finished
پنداری در پاسخ به این اندیشه نیمی آکنده از ندامت و افسوس و نیمی آکنده از امیدی روشن با خود گفت که دیگر تمام شده

These models exhibit hexagonal (p6) and oblique (p2) symmetry, for M. acetivorans and G. stearothermophilus S-layers, respectively, and their molecular features, including dimensions and porosity, are in good agreement with data from electron microscopy studies of archaeal and bacterial S-layers.
این مدلها دارای تقارن شش وجهی (P6) برای M. acetivorans و مورب (P2) برای G. stearothermophilus هستند و ویژگیهای مولکولی آنها شامل ابعاد و میزان منافذ، دارای همخوانی خوبی با دادههای به دست آمده از مطالعات میکروسکوپ الکترونی لایههای سطحی باکتریهای باستانی و باکتریها است.

In the US, basic projections include an AP, two Obliques, a Lateral, and a Lateral L5-S1 spot to better visualize the L5-S1 interspace.
در ایالات متحده آمریکا، تصاویر پایه عبارتند از AP، دو سطح اریب، جانبی و جانبی L5-S1 نقطه ای به منظور تجسم بهتر فضای بین L5-S1.

such is the curious obliquity of the Muscovitish temperament.
چنین بود رفتار غریب و شگفت مسکویی.

They had been flying over the unlit side, and it was Lovell who saw the first shafts of sunlight obliquely illuminating the lunar surface.
آنها در حال پرواز بر فراز پشت ماه بودند، و لوول اولین کسی بود که سطح منور ماه را مشاهده کرد.

Its forearm should be lightly oblique.
بردار اولیه ما باید یک بردار افقی باشد.

Hardly did he receive a definite answer; they always talked obliquely.
تقریبا هرگز جواب سری حی به او داده نمیشد: همهجا به حاشیه میپرداختند.

hes a brilliant man, unorthodox, oblique
اون يک مرد فوق العاده ، روشن فکر و ثابت قدمه

Sternoclavicular Joints - Are usually ordered as a single PA and a Right and Left 15 degree Right Anterior Obliques in the US.
مفصل Sternoclavicular - معمولاً به عنوان یک PA واحد و یک سطح اریب قدامی راست و چپ 15 درجه در ایالات متحده آمریکا سفارش داده می شود.

In the US, the two basic projections are a 15 to 20 degree Right Anterior Oblique and a Lateral.
در ایالات متحده، دو تصویر اولیه سطح اریب قدامی 15 تا 20 درجه راست و جانبی است.

The site for the new church and its monastery was at the south-west corner of the "Quattro Fontane" which refers to the four corner fountains set on the oblique at the intersection of two roads, the Strada Pia and the Strada Felice.
محلی که برای ساخت کلیسای جدید و صومعه آن در نظر گرفته شده بود در گوشه جنوب غربی کواترو فونتانه که به چشمههای چهار گوشه مورب در تقاطع دو جاده پیا و فلیس اشاره میکند قرار دارد.

Copernicus obliquely refers to Earth as a planet in De Revolutionibus when he says, "Having thus assumed the motions which I ascribe to the Earth later on in the volume, by long and intense study I finally found that if the motions of the other planets are correlated with the orbiting of the earth..."
کوپرنیک بهطور ضمنی زمین را انقلاب یک سیاره خطاب میکند، جایی که میگوید: «با حاصل شدن نتایجی از فرض اینکه حرکات که در حجم به زمین نسبت میدهم، با مطالعه طولانی و شدید نهایتاً یافتم که اگر حرکات دیگر سیارات با چرخش زمین همبستگی داشته باشند...»

the sparse row of telegraph poles strode obliquely clear of the town, bearing a single
تیرهای پراکنده تلگراف در بیرون شهر با سیمی تک

Her ears were very wide apart, her saddle deep, a fine head marked with a black star, a very long neck, strongly articulated knees, prominent ribs, oblique shoulders and a powerful crupper.
گوشهای دراز هم، پشت فرورفته، یه سر قشنگ نشون شده با یه ستاره سیاه، گردن بسیار کشیده، زانوهای پیچیده، دندههای برجسته، شو نههای خمیده، یال و کوپالی بسیار قوی.

The still watery sun, now playing hide and seek, April wise, among woolly islets of cloud, sent an oblique beam down the High Street, gilding the house fronts of the northern side.
خورشید کمرنگ و بیفروغ ماه آوریل، طبق معمول در آسمان خودنمائی میکرد و از لا بلای تکه ابرهای پنبه مانند، شعاع نوری بر خیابان اصلی میتابید که در اثر آن نمای خانههای شمالی همه طلائی رنگ شده بود.

then all held their breaths; as bedraggled with trailing ropes, and harpoons, and lances, a vast form shot lengthwise, but obliquely from the sea.
سپس همگی نفسهایشان را حبس کردند، و در آن حال هیکلی عظیم و پوشیده به طنابهای بلند و زوبینها و نیزهها از طول خود اما به طور مایل به سطح دریا زد.

where the deck, with the oblique energy of the wind, was now almost dipping into the creamy, sidelong rushing sea.
که عرشه با فشار مایل باد اکنون تقریبا در دریای کف کرده که بر پهلوی کشتی هجوم میآورد فرو رفته بود.

then the island will be driven upwards obliquely towards _D_
در این حال جزیره به طور مایل رو به بالا یعنی به طرف D رانده میشود

but with a marvellous oblique, sliding celerity, Bildad for that time eluded him.
اما آن مرتبه بیل داد با سرعتی شگفتی انگیز سرید و از زیر دست او گریخت.

The steamer had struck the lighter obliquely, heeling her over till she was half swamped, starting some of her timbers, and swinging her head parallel to her own course with the force of the blow.
کشتی بخار در خطی اریب به قایق برخورد کرده بود طوری که قایق نیمه باژگون و تا نیمه غرق آب شده بود ضربه چنان شدید بود که بعضی از الوارهای بدنه قایق را شل و سر آن را برگردانده بود.

let the stone be turned upon its axle, till its attracting end points towards _E_ then the island will be carried obliquely towards _E_;
فرضاً آهنربا را در این حال حول محورش میچرخانند تا قطب جاذب آن رو به E قرار گیرد