purse oor Persies

purse

/pɜː(ɹ)s/, /pəːs/ werkwoord, naamwoord

A small bag for carrying money.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

کیف پول

small bag for carrying money

They're in! All out of sight, and the purse too!
همه چیز از نظر پنهان شد، حتی کیف پول!

کیف

naamwoord

I seem to have lost my purse.
به نظر می رسد که کیف پولم را گم کردم.

کیسه

naamwoord

He had nothing on his person except a leather purse containing six francs, and his handkerchief.
هیچ نداشت جز یک کیسه چرمی که حاوی شش فرانک بود، و یک دستمال.

پول · انبان · وسع · استطاعت · (به ویژه لب ها را) جمع کردن (مانند در کیسه) · (در اصل) همیان · (زنانه) کیف دستی · (قدیمی) در کیسه گذاشتن · جمع کردن · در کیف قرار دادن · رجوع شود به scrotum · غنچه کردن · مبلغ جایزه · مبلغ گرداوری شده · منابع مالی · هر چیز کیف مانند · چروک انداختن · کیسه ی پول

Soortgelyke frases

sea purse
(برخی کوسه ماهی ها و ستاره ماهی ها) تخمدان · کیسه ی تخم

purseful
کیسه · کیف

privy purse
(انگلیس) اعتبار ویژه برای هزینه های شخصی شاه یا ملکه

purse strings
بند همیان · ریسمان سر کیسه · نیفه ی انبان

purse seine
(ماهیگیری) تور کیسه مانند · کیسه تور

shepherd's purse
(گیاه شناسی) چنته ی چوپان (Capsella bursa-pastoris)

purse-proud
تازه به دوران رسیده · مغرور به پول خود · نوکیسه

purse crab
رجوع شود به palm crab

voorbeelde

In the Senator's purse is an identical bottle.
توی کیف سناتور یک بطری دقیقا مثل این هست

opening Peggotty's purse, turned it upside down into his hand.
و کیف پگاتی را در دست او خالی کردم.

Let me guess... the one with the purse is the catcher.
وايسين حدس بزنم ، اوني که کيسه رو دوششه حمالست

For example, when one of the Witnesses lost her purse, I assumed that she would never see it again.
برای مثال، وقتی که یکی از شاهدان کیفش را گم کرد، فکر کردم که هرگز آن را پیدا نخواهد کرد.

This purse, cried the young lady.
خانم فریاد کرد: این کیسه...

Is it gonna be in a big suitcase, or in a little man-purse?
توی یه ساک بزرگ جا میشه یا توی یه کیف پول مردونه کوچیک ؟

Oh, I forgot my purse.
اوه! کيفمُ فراموش کردم

'Hmm,' said Mrs. Weasley, pursing her lips.
خانم وی زلی لبهایش را بر هم فشرد و با صدای هوم ناخشنودیش را ابراز کرد.

The lawyer pursed his lips. Well, yes, and no.
مشاور املاک لبهایش را به هم فشرد: خب هم بله و هم نه.

I should have her purse.
همه مدت بورسیت میتونه مال من باشه

So that when you walk in or you come in from home, if you carry a purse, it works in your purse.
بنابراین وقتی شما وقتی داخل خانه راه می روید یا به آن جا وارد می شوید، اگر کیف پولتان همراهتان باشد، موبایلتان در کیف پولتان شارژ می شود.

Guess what I have for you in my purse.
سمعكم رو مي ذارم سر جاش حدس بزن تو كيفم چي برات دارم

put his purse in the latter's hand ;
کیف پول خود را در دست او نهاد.

Every evening with sinking hearts they took stock of the widening hole in their purse.
هر شب با قلبی که از اضطراب فشردهمیشد میدیدند که رخنهٔ بزرگتری در کیسهشان دهن باز کرده است.

they have left me my purse and pocket book.
که چیزی از من نبردهاند.

Poosh (also known as Pooshema) designs a range of products, from clothes to accessories to handmade purses to shoes.
پوش (که با نام پوش ما نیز شناخته میشود) مجموعهای از محصولات از لباس گرفته تا زیورآلات و از کیفهای دستساز تا کفش را طراحی میکند.

In my purse.
توي کيفم

but, upon examining her purse, was convinced that but for this kindness of her friend
وقتی کیفش را گشت، متوجه شد که اگر کمک دوستش نبود

The Englishman looked on sideways, pursing up his lips.
انگلیسی لبش را پیش آورده از گوشه چشم به این منظره نگاه میکرد.

I send you half my purse;
پس نصف آنچه داشتم به شما فرستادم،

I think we have pursed this avenue sufficently
من فکر ميکنم مدارکي که جمع کرديم کافيه

The purse was actually lost.
این کیف پول در حقیقت گم شد.

But if I left my purse behind you would certainly return it to me, said Philip.
فیلیپ گفت : اما اگر من کیفم را جا گذاشتم شما هم بیتردید آن را به من باز برمیگردانید.

forgot my purse.
کيفم يادم رفت هي!

The money, the purse.
پول, کيف پولت بدش من