trenchant oor Persies

trenchant

/ˈtrenʃənt/ adjektief

(obsolete) Fitted to trench or cut; gutting; sharp.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

برنده

adjektief

تیز

adjektief

in place of swords wield trenchant blades of Damascus steel
یا به جای شمشیر قدارههای بلند و تیز دمشقی داشته باشند،

سخت

adjektief

بران · (مجازی) نافذ · تند و تیز

voorbeelde

when Mr. Vincy decided questions with trenchant ignorance
هنگامی که آقای وین سی با نادانی و قاطعیت درباره مسایل حکم میداد،

There hath he hung his arms and trenchant blade
لیکن هنر شیوهی تازهای برای این پهلوان تازه به دوران رسیده ابداع میکند.

On foot, alone, undaunted, high souled, with but a simple sword, and that no trenchant blade of the Perrillo brand, a shield
تو با پای پیاده، یکه و تنها، با دلی پرجرأت و جسارت، با همتی بزرگ و عالی، در حالی که به یک دست تنها شمشیر داشتی،

trenchant style would have left in the minds of most readers no doubt as to his identity.
امّا سبک کاملاً زننده آن در ذهن اکثر خوانندگان، نسبت به هویت نویسندهاش شکی باقی نگذارد.

With trenchant swords upraised and poised on high, it seemed as though the two valiant and wrathful combatants stood threatening heaven, and earth, and hell, with such resolution and determination did they bear themselves.
از دیدن شمشیرهای بران و آخ نهی آن دو جنگجوی دلیر و خشمگین و از وضع و قیافهی مصمم ایشان چنین برمیآمد که آسمان و زمین و گرداب را تهدید میکنند.

Even had the author omitted his now familiar signature, a sketch of a gadfly with spread wings, the bitter, trenchant style would have left in the minds of most readers no doubt as to his identity.
گرچه نویسنده، امضای مشهور خود را که طرحی از یک خرمگس گشوده بال بود حذف کرد، امّا سبک کاملاً زننده آن در ذهن اکثر خوانندگان، نسبت به هویت نویسندهاش شکی باقی نگذارد.

Oh, me and my trenchant mouth!
اه ، چقدر من بد دهنم!

Very trenchant stuff.
خيلي چيزاي جالبيه

Substitute a trenchant incisiveness for sweetness, a touch of iron for softness; she resembled a vigorous, aging, willful martyr rather than the resigned, contemplative saint of his dreams.
به شهیدی سرسخت و پیری نیرومند میمانست و نه قدی سهی زاهد رؤیاهای رالف.

then, had gleamed trenchant in the morning sunshine;
آنگاه در آفتاب صبحگاهی با برندگی برق میزد.

in place of swords wield trenchant blades of Damascus steel
یا به جای شمشیر قدارههای بلند و تیز دمشقی داشته باشند،

And Davis Higby, who was far more trenchant and roistering than his pleasant exterior gave any indication of, turned to Ratterer and said: Whatja want to start this Rhine wine and seltzer stuff for, so soon, Tom?
دیویس هیگبی که از آنچه ظاهر فریبندهاش نشان میداد بسیار ناقلاتر و عیاشتر بود، روبه راترر کرد و گفت: رو چه حسابی از همین حالا به سرت زده شراب راین و آب کربنیک بخوری، تام؟