victual
(جمع) اغذیه · (قدیمی) · آذوقه · آذوقه رساندن · تغذیه کردن · تناول کردن · توشه · خواربار · خواربار دادن · خوراک بر سفره چیدن · خوراک های گوناگون · خوراکی · خوردن · سورسات · پروازه
victuals oor Persies
victuals
en
(archaic, plurale tantum) Food supplies; provisions.
Vertalings in die woordeboek Engels - Persies
خواربار
خوراك
اذوقه
En 11 vertalings meer. Besonderhede is ter wille van die beknoptheid verborge
تدارکات · تغذیه · خوراک غذا · خوراکی · رزق · غذا · قوت · قوت لایموت · قیود · معاش · مقررات
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
feeding me with the other, by cramming into my mouth some victuals he had squeezed out of the bag on one side of his chaps
با دست دیگر دهانم را از غذائی که از کیسه دهانش به افشار بیرون آورده بود پر میکندMIZAN MIZAN
eating all the best victual away from me and my mother?
چطور میآمدی بهترین غذای ما را میخوردی و بعد میگذاشتی و میرفتی؟MIZAN MIZAN
as I discovered, on endeavouring to introduce to him a private mess of victuals.
و وقتی من خواستم بدون اطلاع وی مخفیانه غذایی برای پسرک ببرم موفق نشدم از هیچ راهی داخل اتاق بشوم.MIZAN MIZAN
his alforjas furnished with certain matters in the way of victuals
مهتر خورجین را از آذوقه و خوراکیهای بی ارزش پر کرده بودMIZAN MIZAN
but you had to wait for the widow to tuck down her head and grumble a little over the victuals, though there warn't really
بلکه میبایستی صبر میکرد تا بیوهزن سرش را دولا کند و روی خوراکیها غرغر کند،MIZAN MIZAN
how I liked the victuals he gave me;
غذائی که بوزینه به من داد چه مزهای داشتMIZAN MIZAN
He ordered his cooks and butlers, who were already prepared, to give me victuals and drink.
آنگاه به آشپزها و آبدارها که آماده کار بودند فرمان داد که به من خوردنی و آشامیدنی دهند.MIZAN MIZAN
As indeed it had: no change for the worse had yet come upon the beer or the victuals at The Pony at any rate.
و همه چیز واقعاً مطابق میلشان بود: در هر حال خوشبختانه هیچ بلایی سر آبجو یا آذوقهها در اسب چه نیامده بود.MIZAN MIZAN
These circumstances, added to the refreshment I had received by their victuals and drink, which were very nourishing, disposed me to sleep.
این امور بر طراوت و قوتی که از آن خوردنیها و نوشیدنیهای بسیار نیروبخش حاصل کرده بودم افزود و خواب در دیدگان من آوردMIZAN MIZAN
They would sometimes alight upon my victuals.
گاهی بر خوراک من مینشستند.MIZAN MIZAN
but they are not victuals fit for a valiant knight like your worship.
ولی این مختصر لایق سفرهی پهلوان دلاوری مانند حضرتعالی نیست.MIZAN MIZAN
The first French squadron sailed in April 1701 under the Marquis de Coëtlogon, but the Spanish governors would not even permit him to buy victuals, and he returned empty handed.
اولین اسکادران فرانسوی در آوریل سال ۱۷۰۱ تحت مارک دو کوتلون شناور بود، اما فرمانداران اسپانیا حتی اجازه ندادند که آذوقه ای بخرند و با دستهای خالی برگرشتند.WikiMatrix WikiMatrix
Get me some victuals ready, mother
مامان، به رام خوراکی تهیه بکنید.MIZAN MIZAN
I had three hundred cooks to dress my victuals, in little convenient huts built about my house.
سیصد آشپز داشتم که خوراک مرا آماده میکردند و در کلبههای مناسبی که در پیرامون خانه من برایشان ساخته بودند سرگرم کار بودند.MIZAN MIZAN
Sometimes we received wine and victuals from below, which were drawn up by pulleys.
گاه گاه شراب و طعام از پائین میگرفتیم و با قرقره بالا میکشیدیم.MIZAN MIZAN
victualler
خواربار رسانTEP TEP
I should like you to ply him well with the victuals, my dears
حالا از شما تقاضا دارم بوی غذای کافی بدهیدMIZAN MIZAN
They sent me own victuals and drink
ملاحان از بالای اطاق آب و نان برای من به پائین میفرستادندMIZAN MIZAN
on our victuals and our drink.
ولی البته به خرج ما و با غذایی که از سفره ما خواهد خورد.MIZAN MIZAN
which made so favourable an impression in the breast of his majesty and the whole board, in my behalf, that an imperial commission was issued out, obliging all the villages, nine hundred yards round the city, to deliver in every morning six beeves, forty sheep, and other victuals for my sustenance;
این نکته چنان در دل اعلی حضرت و همه اعضاء شورا حسن اثر بخشیده بود که به فرمان شاهانه به مه مردم روستاهائی که تا پیرامون شهر هشتصد گز و اندی مسافت داشت ابلاغ شد که باید هر بامداد شش گاو نر فربه و چهل گوسفند و سایر مواد غذائی برای خوراک من بیاورند و تسلیم کنند،MIZAN MIZAN
a plateful of coarse broken victuals was set before him.
بیدرنگ پشقابی از غذای سرد نابابی جلوی او قرار گرفت.MIZAN MIZAN
Is there aught ails th' victuals? ' he asked
و گفت: این غذا چه عیبی داره که نمیتونه به خوره؟MIZAN MIZAN
22 sinne gevind in 6 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.