GlosbeGlosbe
logoGlosbe

(در اصل) وابسته به شوهر oor Engels

(در اصل) وابسته به شوهر

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

marital

adjektief
farsilookup.com

Geskatte vertalings

Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings

Soortgelyke frases

(وابسته به این سنت : زندگی کردن زن و شوهر با والدین زن) مادرگاهی
matrilocal

voorbeelde

wedstryd
woorde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
تا اونجایی که من میدونم کار جدید تو دقیقاً به تعداد صفرایی که شوهر من روی اون چک انداخت وابسته ـــست
No, I' m not gonna fall for the first stranger in townOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
این مقام را توسط آل کسی آلکساندرویچ کارهنین شوهر آنا به دست آورده بود که در وزارتخانهای که این دادگاه به آن وابسته بود، یکی از مهمترین مشاغل را داشت.
The question is therefore as follows: should parents have to choose between a job that they need and the attention a child needs to become a healthy and responsible adultMIZAN MIZAN
او ادعا کرد که اجازه اینکه پرونده اتهام تجاوز برای یک شوهر علیه زنش تشکیل شود «منطق ناهنجار» است و از آنجایی که بسیاری از زنان تایلندی به شوهرانشان وابسته هستند، زنان (همسران) حاضر به طلاق یا به زندان انداختن شوهرانشان نمیشوند.
I' d rather you didn' tWikiMatrix WikiMatrix
3 sinne gevind in 2 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.
Die gewildste navraaglys: 1-200, ~1k, ~2k, ~3k, ~4k, ~5k, ~10k, ~20k, ~50k, ~100k, ~200k, ~500k