(در بارو و دژ) مزغل oor Engels

(در بارو و دژ) مزغل

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

embrasure

naamwoord
farsilookup.com

Geskatte vertalings

Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings

Soortgelyke frases

(دژ یا سنگر یا بارو و غیره) مزغل
porthole
مزغل دار کردن
crenel · crenelate · eyelet
مزغل بارو
crenelle
مزغل (crenelle هم می نویسند)
crenel
مزغل
crenelle · embrasure · loophole

voorbeelde

wedstryd
woorde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
در سمت غربی و شرقی خانه بیش از دو مزغل نبود،
I said, " You' re what? "MIZAN MIZAN
هنتر در پشت مزغل خود بیهوش افتاده بود
You row this boat, huh?MIZAN MIZAN
سر و کلهی جان اندرسون، سرکارگر کشتی، در پس مزغل وسطی پیدا شد.
I, I don' t mean to get ahead of this, JohnMIZAN MIZAN
جو یس هم در کنار مزغل خود با تیری که بهسرش خورده بود
I don' t understand what happenedMIZAN MIZAN
میگویم که از پشت مزغل خود دور شدم
We' re risking our necks, and youMIZAN MIZAN
یک یاغی که در برابر مزغل تیر خورده بود،
Each submission will be assessed on the basis of the evaluation criteria set out in the eContentplus Work ProgrammeMIZAN MIZAN
شما و گری در سمت شمال که پنج مزغل دارد میایستید،
Take a couple of deep dragsMIZAN MIZAN
من به طرف نزدیکترین مزغل برگشتم
Who' s gonna pay the most for you now?MIZAN MIZAN
مزغل دارکردن
whereas Gérard Onesta is a Member of the European Parliament who was elected in the sixth direct elections of # to # June # and whereas his credentials were verified by Parliament on # DecemberTEP TEP
اما برگ وند کـه از مزغل بیرون را مینگریست و از فارامیر حرف میزد همان جا با چشمان وحشت زده بی حرکت خیره باقی ماند.
I' m just getting startedMIZAN MIZAN
و برگ وند، پی پـین را در جـایی در انتهـای شـرقی باروی بیرون زده آورد، جایی که مزغلی در دیوار و نیمکتی سنگی در زیر آستانهی مزغـل قـرار داشت.
What the fuck is this bullshit that' s comin ' down?We got murderMIZAN MIZAN
در فرانسه، برجک دفاعی قلعه وینسنس یک سبک طراحی بلند به همراه مزغل سازی را آغاز کرد، این روش بهطور برجسته به وسیله مدرسه اسپانیایی طراحی دژ در وایادولید اتخاذ شد.
I said, get out of the car, now!WikiMatrix WikiMatrix
و هر چه بیشتر سخن گفتند، برگ وند شگفت زدهتر شد و با تعجـب بیشتری به هابیت چشم دوخت، هابیتی که وقتی رو نیمکت مینشست، پاهای کوتـاهش را تـاب میداد، یا روی نوک انگشت پا بلند میشد تا از آستانه مزغل، زمینهای آن پایین را بنگرد.
There, it' s doneMIZAN MIZAN
13 sinne gevind in 2 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.