(عامیانه) از هوش رفته oor Engels

(عامیانه) از هوش رفته

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

cold

adjective noun adverb

Soortgelyke frases

از هوش رفته
insensible · senseless

voorbeelde

حالا دیگه احتمالش زیاده که از هوش رفته باشه
She could be unconscious by now.

از هوش رفته است.
he is unconscious.

!تازه از سفر برگشته با تب بالا از هوش رفته ؟
from the hot springs fall unconscious with high fever?!

از شدت گرما از هوش رفته بودم، بخاطر لباس زرهای که پوشیده بودم.
I had passed out from heat exhaustion, wearing the armor.

بیشک از وحشتی که از ورود این سگان به باغ به او دست داده از هوش رفته است.
;No doubt she has fainted in alarm at the entrance of those dogs,;

از هوش رفته.
He's out cold.

دادستان همین الان از هوش رفته
Hey, listen, the district attorney just collapsed.

خانوم چوئي ريونگ از هوش رفته
lady chae ryung has fainted

يه مردي توي پياده رو از هوش رفته
There's man on the sidewalk passed out.

دارم بهتون ميگم ، اون از هوش رفته بود
I'm telling you, he got knocked out.

روی زمین از هوش رفته !
He's passed out on the floor.

دکتر دستها بر دو چشم نهاده از هوش رفته بود.
that the Doctor had covered his eyes with his hands, and swooned away in the midst of it.

و بعد به جايي رسيده كه مقتول از هوش رفته
and there was a point when he passed out

از هوش رفته بودی
We missed you.

بايد از هوش رفته باشم
I must've passed out.

ولي ميخواي با اون کلانتري که توي دستشويي از هوش رفته چيکار کني ؟
But what do you plan to do about the unconscious Marshal in the lavatory?

اون بعدش یهو از هوش رفته بود
He passed out in some bar somewhere.

از هوش رفته ، نمرده.
She's unconscious, not dead.

لوراسایپ هم در کنار اسپارسر از هوش رفته بود.
And beside him Laura Sipe, also unconscious.

موهای شوهر از هوش رفتهٔ خود را دیوانهوار میکند،
frenziedly tore at her unconscious husband's hair

صبح فر داش دیگر از هوش رفته بود
, Towards morning he was tossing in delirium

در حال عشق بازي از هوش رفته
He passed out while making out.

حتما سم در بدنش پخش شده و حالا ديگه از هوش رفته
poison is spreading so he must be unconcious

، آره ، اعتراف کرده که قصدش را داشته. و ميگه بعدش کاملا از هوش رفته
yep. admits intent, then says afterwards he was stunned

برهنه بود و مثل کسی که از هوش رفته باشد روی تودهای از کهنه پارههای کثیـف افتـاده بـود:
He was naked, lying as if in a swoon on a heap of filthy rags: