Vertaling 'باریکبین' – Woordeboek Persies-Engels

باریکبین

naamwoord

person who appraises the works of others

Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings

Advanced filtering

Subcorpus

Target language phrase

Voorbeelde moet herlaai word.

عقل باریکبین و موشکافش در همان لحظه آن نظری را که به موجب آن حق داشت به آجودان و وزیر جنگ با دیده تحقیر بنگرد به وی عرضه داشت و به خود گفت:

We have any proof it was the mother?MIZAN MIZAN

لیکن باریکبین نیست و یک مرد احمق میتواند او را بفریبد

If Madame Leroy calls, tell her I’ m going straight to the pool, I won' t go to officeMIZAN MIZAN

آیا تا چه اندازه باریکبین هستید!

And so i just thought i' d look at gwen' s obitMIZAN MIZAN

با همه باریکبین دختر، با وجود غریزهٔ کریستف که در او به جای هوش و ادراک بود، هردو به یک اندازه دربارهٔ هم اشتباه میکردند.

I don' t like this ideaMIZAN MIZAN

این نکته دقیقی که بیان کردید معلوم میکند که شما در حقیقت اشیا را بسیار غور نموده و بسیار باریکبین هستید

Mr. Sark has provided new intelligence indicating that an enemy of this country may have acquired the ability to access this terminalMIZAN MIZAN

5 sinne gevind in 1 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.