تاییدیه،گواهی،تصدیق
attestation
تصدیق oor Engels
تصدیق
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
confirmation
و بشر طی که شواهد تاییدی منابع انگلیسی در محل، این امر را تصدیق نمایند.
and provided corroborative evidence from British sources on the spot confirmed this.
attestation
لانتاویت دولافوس این موضوع را تصدیق کرده است. منم تصدیق میکنم.
The fact is attested by Plantavit de la Fosse.
acknowledgment
با ناامیدی به او خیره شدم، منتظر بودم الهام ناگهانی و وحشتناک مرا تصدیق کند.
I stared at him desperately, waiting for him to acknowledge my terrible revelation.
En 30 vertalings meer. Besonderhede is ter wille van die beknoptheid verborge
ratification · validation · testimony · affirmation · sanction · certificate · authentication · acknowledgement · license · permit · seal · mention · acknohledgement · acknowledj · legalization · legitimation · porenotion · sanctification · certification · hallmark · citation · verification · quotation · acceptance · concession · cite · establishment · reference · credit · assay-mark
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
آقای دار سی تصدیق کرد، اما توضیح داد که کاری با مباشر خود داشته و همین باعث شده چند ساعتی زودتر از بقیه همسفرانش به اینجا بیاید.
Are you all right?MIZAN MIZAN
آقای پگاتی باز سر خود را تکان داد؛ گویی میخواست به عنوان تصدیق بگوید: البته، او مرد همة این کارهاست.
Yeah, whatever.I' m gonna give my notes to someone elseMIZAN MIZAN
ایزابل وِین رایت چنین تصدیق کرد: «در ابتدا، به نظر پیروزیای بزرگ نصیب دشمن شده بود.
I mean, I' m the guy who booted you off the SSP team last yearjw2019 jw2019
من هم هر بار گفتهی او را تأیید و تصدیق میکردم.
Uh, they' re fake-- nonprescriptionMIZAN MIZAN
اما آیا تصدیق میکنی که تو آن مکان را به پادشاه پیشنهاد کردی ؟
You must have been suffering since then, tooTEP TEP
کنترل دسترسی یک مثال از تصدیق هویت میباشد.
Merely a lot of unlucky traces, moan and weep.Always looking for pardonWikiMatrix WikiMatrix
من با آنان داخل مباحثه نخواهم شد و همهٔ سخنان آنان را تصدیق خواهم کرد و با مهر و مودت دلشان را بدست خواهم آورد و...
Why doesn' t he make up his mind?MIZAN MIZAN
فقط & تصدیق شده
Not when you can have...... a meatballKDE40.1 KDE40.1
احتمالاً بیش از 10 هزار بار به " ادامه بده " گوش دادیم وقتی تصدیق رانندگیمو گرفته بودم!
He was seen in the truck from which the grenade was thrownOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
او از ته دل میخواست که وجود نبوغ را تصدیق کند.
We' re selected the time, we now invite God of Kitchen into the kitchenMIZAN MIZAN
اگر چنین است حتماً تصدیق میکنید که در دنیای امروز مهربان بودن و مهربانی کردن کار آسانی نیست.
Why couldn' t I sneer when he tries to kill himself... feel proud when he doesn' t?jw2019 jw2019
با تألم تصدیق کرد که بیرون رفتن از دیر لازم است.
The appropriate choices and specific training, if possible in line with European benchmarks, of the social, legal and police stakeholders, should be ensured and continually updated on the basis of multi-institutional and multidisciplinary cooperation against a background of exchanges between countries, especially with a view to establishing dialogue and relations between the police and young peopleMIZAN MIZAN
من تصدیق میکنم پسر یک کشیش بیش نیستم
The type of glide path reference and runway guidance such as visual aids, MLS, #D–NAV, ILS, LLZ, VOR, NDBMIZAN MIZAN
تصدیق میکنم برای تأمین نظام جهانی ضرورت دارد...
I can find a place tomorrow, and I' il be outta your hairMIZAN MIZAN
ولی ژنرال به طور کلی برای من چیزهائی گفت و من تصدیق میکنم ...
Is this a check- up or a concert?MIZAN MIZAN
بلکه با حرکت سر سخنان حضار را تصدیق میکرد.
Sorry, not interestedMIZAN MIZAN
کریستین تصدیق میکند از اینکه آنا نام دوشیزگی خود، استیل، را سرکار حفظ کردهاست، ناراحت است.
Even giant multinationals started in a niche market, and some quite literally in the corner of a garageWikiMatrix WikiMatrix
یَهُوَه (۱) پسرش را تصدیق کرد، (۲) محبتش را نسبت به عیسی علناً ابراز کرد، و (۳) رضایتش را در مورد عیسی آشکار ساخت.
I' ve had a little too much to drink toojw2019 jw2019
مردک فرانسوی با پرمدعائی حرف مرا این طور تصدیق کرد: این مطالب تا اندازهای درست است.
Expenditure incurred before the date on which a request for aid is received by the Commission shall not be eligibleMIZAN MIZAN
سانکو که نزدیک دن کیشوت نشسته بود به سخن درآمد و گفت: بلی، من هم تصدیق میکنم
I will hunt you down and kill your crabby assMIZAN MIZAN
سرش را به علامت تصدیق، به طرف آتش خم کرد.
You' re not unreliableMIZAN MIZAN
با تصدیق این نکته که عالی جناب بین ونو را، خداوند برای اعمال سیاسی نیافریده بود،
I went lookin ’ for youMIZAN MIZAN
من همواره حاضرم که هوش و عقل افراد توده را تصدیق کنم.
The aid would have been used for the restructuring of the yard and therefore in accordance with its objectivesMIZAN MIZAN
انگار ندای درونی، حرف او را تصدیق کرد چون ناگهان خاموش شد وتمام صبح او رابحال خود گذاشت.
A very sad caseMIZAN MIZAN
هیچ مستبد، هیچ خاین و هیچ ظالم نیست که طی این مدت که نزدیک بیک قرن است تقسیم لهستان را با نظر موافق ننگریسته و آن را بی کم و بیش تصدیق و تأیید و امضاء نکرده باشد.
Egg whites and orange slicesMIZAN MIZAN
201 sinne gevind in 3 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.