عامل احساس oor Engels

عامل احساس

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

receptor

naamwoord

sense organ

naamwoord

sensory receptor

naamwoord

voorbeelde

آن مرحله بینایی و گذاری که عامل رشد احساس شادی و ناشادی است.
that delicate poise and transition which determine the growth of happy or unhappy consciousness.

اگر واقعاً فکر میکنید مقصرید، در آن صورت به مهمترین عاملِ تسکینِ احساس تقصیر فکر کنید— بخشش خدا.
If you have sound reasons to believe that your guilt is real, not imagined, then consider the most important factor of all in allaying guilt —God’s forgiveness.

تمامی این عوامل بر احساس آسایش یک انسان مؤثر هستند، تمامی این عوامل بر احساس آسایش یک انسان مؤثر هستند، و دانشمندان، یک عامل جدید ابداع کرده اند، و دانشمندان، یک عامل جدید ابداع کرده اند، به نام دمای احساس شده، که شامل تمامی عوامل مؤثر شده و به طراحان کمک می کند که شامل تمامی عوامل مؤثر شده و به طراحان کمک می کند تا بفهمند عامل اصلی و جامعی که باعث می شود انسان احساس راحتی کند یا نه چیست. تا بفهمند عامل اصلی و جامعی که باعث می شود انسان احساس راحتی کند یا نه چیست. تا بفهمند عامل اصلی و جامعی که باعث می شود انسان احساس راحتی کند یا نه چیست. تا بفهمند عامل اصلی و جامعی که باعث می شود انسان احساس راحتی کند یا نه چیست.
All these parameters go into the comfort feeling of our human body, and scientists have developed a parameter, which is the perceived temperature, where all these parameters go in and help designers to understand which is the driving parameter that I feel comfort or that I don't feel comfort.

شرکت احساس مي کرد که تغيير ژنتيک مي تونه عامل تعجب باشه.
Corporate felt genetic modification would up the wow factor.

مسئله احساس و عامل درک چگونگی روحیه و یا سایر توازنها در جنگ در بیان ارقام و اعداد نمیگنجد و باید بنا به گفته افلاطون و طور مجازی مورد ادراک قرار گیرد، و بزرگترین فرمانده کسی است که بتواند وقایعی را که اکثرا رخ خواهند داد پیشبینی کند.
, and the greatest commander of men was he whose intuitions most nearly happened.

عامل این مشکلات ممکن است تفاوتی باشد که در طرز فکر، احساس و دیدگاه شما با همسرتان وجود دارد.
They may result from differences in how each of you thinks, feels, and approaches life.

نوع سوم تأثیرگذار (عاطفی) بود، که به واسطهٔ تأثیر، احساس یا هیجان خاص عامل اجرایی مشخص شد - که وبر خود اذعان داشت که این نوعی عقلانیت بود که در حد واسط آنچه که او «هدفمند» قلمداد کرد، بود.
The third type was affectual, determined by an actor's specific affect, feeling, or emotion—to which Weber himself said that this was a kind of rationality that was on the borderline of what he considered "meaningfully oriented."

خدمات بهداشت روانی مخصوص افراد همجنسگرای مرد در بهبود شرایط موثرتر هستند" پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو دریافتند که عامل خطرزا برای افسردگی در مردان دوجنسگرا و همجنسگرا شامل داشتن تجربه خشونت علیه همجنسگرایی یا تهدید، خود را همجنسگرا محسوب نکردن، یا احساس جداافتادگی از جامعه همجنسگرایان است.
Researchers at the University of California at San Francisco found that major risk factors for depression in gay and bisexual men included a recent experience of anti-gay violence or threats, not identifying as gay, or feeling alienated from the gay community.

احساس میکردم که با سیاحتی دیگر از سوریه میتوانم ایدههای استراتژیکیای را که از صلیبیان در ذهنم بود و نیز ایدهای را که از پیروزی اولیه اعراب در نبرد با صلیبیان به دست آمده بود با اوضاع جدید امروزه و دو عامل موجود، یعنی راه آهن و وجود موری در سینا هم آهنگ سازم.
I felt that one more sight of Syria would put straight the strategic ideas given me by the Crusaders and the first Arab conquest, and adjust them to the two new factors the railways, and Murray in Sinai.