چراغ میز تحریر
student lamp
میز تحریر oor Engels
میز تحریر
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
desk
en
type of table often used in a school or office setting
هر دو سگ به طرف کشوی میز تحریر کیت رفتند و پارس کردن را ادامه دادند.
Both dogs ran to the drawer of Kate's desk and continued their barking.
bureau
میز تحریر، که کلاه پیرمرد روی آن بود و از آن فقر و بینوائی میبارید،
The old man's hat was lying on a broken down bureau.
escritoire
به دیدار فی که پشت میز تحریر نشسته بود و خاموش بهدستهایش مینگریست رفت.
He went to see Fee, where she sat at the escritoire staring mutely down at her hands.
secretaire
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
قلم و جوهر خشککن را به پایهی میز تحریر بست.
I could not believe the outrageMIZAN MIZAN
دالوخوف در میز تحریر را بست و با لبخندی تمسخرآمیزی رو به آناتول کرده گفت:
Taking account of the volume of trade in agricultural and fishery products between the Parties, of their particular sensitivities, of the rules of the Community common policies and of the Albanian policies for agriculture and fisheries, of the role of agriculture and fisheries in Albania's economy and of the consequences of the multilateral trade negotiations under the WTO, the Community and Albania shall examine in the Stabilisation and Association Council, no later than six years after the date of entry into force of this Agreement, product by product and on an orderly and appropriate reciprocal basis, the opportunities for granting each other further concessions with a view to implementing greater liberalisation of the trade in agricultural and fishery productsMIZAN MIZAN
این مجسمه برای زینت میز تحریر من چقدر عالی است!
Esmeralda, let him speak firstMIZAN MIZAN
ـ ميز تحرير فرانسوي ؟
Not completedOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
نیمی از بدنش در بستر است و نیم دیگر بر میز تحریر افتاده،
Sorry, there' s just...Mr Fuller' s company paid for the roomMIZAN MIZAN
در آنجا غذا میخوردند و هم به عنوان میز تحریر از آن استفاده میشد.
But... we created themMIZAN MIZAN
ميز تحرير را در واشينگتنديد بوسيله ملکه به رئيس جمهور
That' s rightTEP TEP
میز تحریر جو در این بالا، عبارت از یک قابلمهی کهنهی آشپزخانه بود که روی دیوار آویخته بود،
They wanted to publish it as an article, but kept askingMIZAN MIZAN
پس پیر به طرف میز تحریر و نوشتهجاتی که کهنه در گوشهای افتاده بود نظری کرد.
Case T-#/#: Action brought on # May #- Transnational Company Kazchrome and ENRC Marketing v CouncilMIZAN MIZAN
به قدری خسته شده بود که ناچار روی چهارپایة پشت میز تحریر دکان نشست.
Following Parliament's decision of #.#.# to defend Giuseppe Gargani's immunity in connection with civil proceedings pending before the Rome District Court (Minutes of #.#.#, Item #.#), the relevant Italian authorities had informed Parliament, pursuant to Rule #, of the District Court's decision to declare the proceedings against Giuseppe Gargani inadmissibleMIZAN MIZAN
راسکلنیکف شخصی را که کنار میز تحریر بود، مخافطب ساخت و پرسید:
I must tell you that the buyer has been very generousMIZAN MIZAN
بعد به طرف میز تحریر رفتم و کتابها را به ارتفاع پهلوی هم قراردادم.
That' s awful!MIZAN MIZAN
آهسته پاهای مرا گرفت و آهسته بر میز تحریر نهاد
The last time i saw her in the clinicMIZAN MIZAN
در مقابل میز تحریر گشودهای که پرتوافکنی نور شمعهای شمعدانی را بر آن منعکس میساخت نشسته،
Your girl' s in there right now.That' s wonderfulMIZAN MIZAN
برخاسته و نشست پشت میز تحریر و به وکیل خود نوشت که به هرقیمتی که بخرند بفروشد
The check indicates all systems are go at this timeMIZAN MIZAN
پشت میز تحریر نشست،
the mode of transport at the frontierMIZAN MIZAN
تا از جا برخیزد و به سمت میز تحریر خود برود،
Does Monika know about it?MIZAN MIZAN
هر دو سگ به طرف کشوی میز تحریر کیت رفتند و پارس کردن را ادامه دادند.
This appropriation is intended to enable the European Women's Lobby to operateMIZAN MIZAN
در جاهای مختلف خانه، در کشوی میز تحریر
And here' s a bonus: we have no phonesMIZAN MIZAN
دورتا بیاراده به سمت میز عمویش پشت میز تحریر رفت،
The idea becomes an institutionMIZAN MIZAN
و آن را در انتهای یکی از کشوهای میز تحریر مخفی ساختم.
Anyone who criticizes is thrown in jail...... or put to deathMIZAN MIZAN
يعني من اگه قرار بود يه ميز تحرير رو دو بار بخرم
HAVE DECIDED AS FOLLOWSOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
میز تحریر چوب بلوط، تیره و قدیمی و روی هم رفته بینقص بود؛
The drug - so new that it does not yet have a name, just a number- works by stimulating brain repair proteins.MIZAN MIZAN
یادم به میز تحریر افتاد که با تمام وسایل در اتاق آماده بود.
Never gonna happen.Bet you # bucks we hit that mark by the end of this shiftMIZAN MIZAN
زیرا به بیرون از پنجره، به میز تحریر خود کنار در مینگریست.
What' il happen to them there?MIZAN MIZAN
153 sinne gevind in 5 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.