(در میز تحریر و غیره) خانه oor Engels

(در میز تحریر و غیره) خانه

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

pigeonhole

verb noun

Soortgelyke frases

خانه نشین شدن
domiciliate · house · put up

روش گرفتن خانه و زمین شهری به طور موقت ازدربار (در اسکاتلند)
burgage

خانه با متعلقات
onstead

(بام خانه را) نی پوش کردن
reed

(بیس بال) ضربه ای که چوگان زن را به خانه یا base دوم می رساند (خودمانی : two-bagger هم می گویند)
two-base hit

(حقوق) حکم تفتیش خانه
search warrant

خانه شهری
row house · town house

وابسته به اداره ی خانه
housewifely

قرائت خانه
atheneum · reading room

voorbeelde

تا وصول شدن وجه مزبور، من از رفتن به خانة خویش ...
Until the arrival of that remittance,'

آن مرد پیشخدمت سر جیمز چتام و خانه ملک لوویک بود.
The servant was Sir James Chettam's, and the house was Lowick Manor.

هر وقت صدای پایی را جلوی خانه میشنیدند، همه، از سیاه و سفید هجوم میبردند.
Black and white, they rushed to the front porch every time they heard footsteps.

Zolciak چپ واقعی زنان خانه دار در وسط فصل پنجم با آخرین قسمت پخش دسامبر 9, 2012.
Zolciak left Real Housewives in the middle of the fifth season, with her final episode airing December 9, 2012.

هم بیرون دلگیر است هم داخل خانه.
It is melancholy outside and in.

آنها فقط خواسته من می خواهم هنگامی که او خانه را ترک کرد.
They just asked me like when she left the house.

این لات بازی در خانه به بیت ممنوع بود.
a vulgarism forbidden in the Babbitt home.

به این جهت باید از هلن احتراز نماید و این خانه را ترک گوید:
that he ought to avoid her and go away, Pierre

در خانه باز و چراغی را در سرسرا روشن گذاشته بود.
She had left the door open, and a light burning in the hall.

برای من و جولیا افتخار بزرگی است که با ارشدمان در یک خانه زندگی میکنیم.
' Julia and I come in for a great deal of reflected glory.

از انواع بوهای تند گلهای گرم خانه و اسانسهای افشان داشتم خفه میشدم.
I was just beginning to stifle with the fumes of conservatory flowers and sprinkled essences

نبودن در خانهٔ راحاب به معنی مرگ آنان بود.
Leaving the house would mean destruction with the rest of the city.

مادربزرگ ، خانه ي بهگرا جايي که مردم ميان و بهبود پيدا ميکنند.
But, Granny, a convalescent home is where people rest and recuperate.

گفت: در خانه بختالنصر انکریز.
In the room of the English Nebuchadnezzar

اما شوهرش وقت و بیوقت از خانه یرون میرود، و به نظر من آدم بداخلاق و متکبری است.
Very different from a husband out at odd hours, and never knowing when he will come home, and of a close, proud disposition, I think;

اگر در خانه خودشان در میان همسایگانشان در لوویک زندگی عادی را آغاز کرده بودند
If they had been at home, settled at Lowick in ordinary life among their neighbors

نظر به اينکه به صورت آهسته به راه خانه امان گام برميداريم و بر فراز بازگشتمون لبخند بردار
Look kindly on our homeward steps and smile upon our backs.

و سرانجام آنها خانهٔ خود را در شهر سَدُوم ساختند.
They finally made their home in the city of Sodʹom.

از خیابانگلآلود به خانه بازگشت؛ به سختی خود را میکشید:
He went back by the muddy path; he dragged along;

آرون و همسرش در خانه پدر آرون زندگی میکنند.
He and wife raised three children in the Ann Arbor area.

قرار را بر این گذشت که هر هفته بعدازظهر روز شنبه به خانه باز گردد.
returning home every Saturday afternoon

محیط خانه اندوه بار بود و این دیوانگیها موجب انبساط خاطرش میشد.
The house was melancholy, and these follies were a relaxation for him.

اسايدر در خانه ي سالمندان خيابون 138 زندگي مي کنه
Spider is in an old people's home on 138th Street.

خانه شما چطور جایی است خانم گولد عزیز؟
'What is your house, dear Mrs. Gould?

آیا این ناراحتی ناشی از تنفر نسبت به خانهٔ پدری نیست!
Is it loathing for my father's house?