نان قهوه ای (که از آرد تیره درست می شود) oor Engels

نان قهوه ای (که از آرد تیره درست می شود)

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

brown bread

adjective noun

Soortgelyke frases

نان شیرینی قهوه ای (دارای شکلات و جوز)
brownie

نان قهوه ای بوستون (از آرد گندم یا ذرت و شیره)
boston brown bread

voorbeelde

من به خوردن قرص نان قهوه ای و تخممرغ و گوشت خوک مشغول شدم و لذتی وافر بردم.
I sat down to my brown loaf, my egg, and my rasher of bacon, with a basin of milk besides, and made a most delicious meal.

به گمانم تصور نمیکرد که من گدا باشم بلکه زن عجیب و غریبی هستم که میل دارم به خصوص از نان قهوه ای او بخورم.
I imagine he did not think I was a beggar, but only an eccentric sort of lady, who had taken a fancy to his brown loaf.

یک نصفه نان گرد قهوه ای بیرون آورد،
She also found half a small loaf of brown bread.

لذا ما کمی توقف کردیم و کمی نان خوردیم و قهوه ای نوشیدیم تا آفتاب غروب کرد.
and we stopped and ate bread and drank coffee till sunset

تصمیم گرفتیم که یک قرص نان خوش شکل و قهوه ای بخریم که قیمتش را سه پنی پرداختم.
we decided in favour of a nice little loaf of brown bread, which cost me threepence.

سرسرای آن، با ستونهای کلفتی از سنگ تیشهای سوراخ سوراخ و طاق گنبدنما و کف سنگ فرش قهوه ای براق مانند نان برشته، ترکیبی است از سرداب کلیسا و عرق فروشی زیر زمینی.
The lobby, with its thick pillars of porous Caen stone, its pointedvaulting, and a brown glazed tile floor like well baked bread crust, isa combination of cathedral crypt and rathskellar.