پیراستن
adorn · arrange · deck · decorate · edify · embellish · emboss · ornament · polish · purify · refine · titivate · trim
(با زیب و زیور) پیراستن oor Engels
(با زیب و زیور) پیراستن
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
caparison
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
او برای پیراستن جهان از پلشتی، پسر خود را به زمین فرستاد تا بمیرد.
a country club for retired bootleggers. im puttin you up for membershipMIZAN MIZAN
بعد نوبت آراستن و پیراستن است؛
You' re all aloneMIZAN MIZAN
جاذبهٔ بیهمتای آن نه به زمین خوب حاصل خیز بلکه به کوشش سر سخت ملتیخستگیناپذیر بستگی داشت که از قرنها باز هرگز از شخم کردن و بذر افشاندن و آراستن و پیراستن آن باز نمانده بود.
Here is the sumMIZAN MIZAN
تخصص او در حقیقت، پیراستن و تایید نتایج کار دیگران بود، و این ممکنه به نظر مثل یک بازنده باشه، اما در اصل این روح دانش است، چون هیچچیزی نمیتونه به عنوان یک واقعیت به تنهایی و مستقلا به اثبات برسه.
Awaiting execution... and they released usted2019 ted2019
با این رساله او به تعریف نقاشی مجرد و انتزاعی بسیار نزدیک شدهاست و به جوهره نقاشی مدرن که پیراستن آن از زاویه ادبی، تاریخی، اجتماعی و امثال آن برای رسیدن به کارکرد مستقل رنگ، خط، نور و کمپوزیسیونهای خلاقه ضروری است نظر دارد.
I need them for ransomWikiMatrix WikiMatrix
5 sinne gevind in 1 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.