تعریف زیادی
flattery
(به ویژه در آگهی های بازرگانی) تعریف زیادی oor Engels
(به ویژه در آگهی های بازرگانی) تعریف زیادی
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
puffery
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
اولا، همه آنها دادههای تعریف نشده زیادی داشتند.
Yeah, I have to get out of here.Damn it. The worst part isted2019 ted2019
اما او هم به سهم خودش چیزهای باور نکردنی زیادی تعریف کرد.
Therefore, the Commission considers that the conditions for the application of Article #(d) of the EC Treaty are not metMIZAN MIZAN
و بعد از اون- چيز زيادي براي تعريف كردن نداره.
Table # Ped ACR Responses in the JIA studyted2019 ted2019
چيز زيادي براي تعريف کردن نيست.
for Member States whose average # to # GNI per capita (PPS) is equal to or above # % and below # % of the EU-# average: #,# % of their GDPOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
توي ماشين همشو برات تعريف ميکنم ولي وقت زيادي نداريم
That depends on how good a sailor you areOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
آنگاه آقای چیت لینگ با هیجان زیادی تعریف کرد که طریقه تازهای که در آنجا برای ضدعفونی لباسها در پیش گرفتهاند به کلی برخلاف مقررات است
Because maybe it' s kinda hard to concentrate on geometry when people keep dying around youMIZAN MIZAN
ميدونم که چيز زيادي ندارم که تعريف کنم
For the ticketsTEP TEP
خوب ، من ميدونم که چيز زيادي ندارم. که تعريف کنم
Well, I was coming to that, sirTEP TEP
ميدونم که چيز زيادي ندارم. که تعريف کنم
However, in the cases expressly provided for in the Annex, this proportion may reach as much as # % of the cost of operationsTEP TEP
اکنون که ادوارد شوخی خود را تعریف کرده بود من توجه زیادی نمیکردم.
He confessed to itMIZAN MIZAN
اگر تایید شود، این مسئله ممکن است تاثیر بسیار زیادی در تعریف ما از حیات، و نحوه جستجوی آن در جاهای دیگر کهکشان داشته باشد.
I know my wifeted2019 ted2019
کلمات بسيار زيادي هست که ميتونم براي تعريف تو استفاده کنم.
I got a hair sampleOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
هاپکینز پاسخ میدهد: «تعریف نهایی و رسمی تثلیث تا حد زیادی مربوط به سیاستهای کلیسا میبود.»
I guess that atropine crap workedjw2019 jw2019
سیاست آب در مناطق مختلفی از خاورمیانه حائز نقشی با اهمیت است و به ویژه در تعریف سیمایی کلی از سیاست خاورمیانه اهمیت زیادی دارد.
I think that, now that it has been debated in Parliament, the proposal is better than it appears, for the Commission's proposal gave far too much emphasis to the purely medical aspects.WikiMatrix WikiMatrix
روانشناسان زیادی خوشبختی رو وضعیتی از آسایش و راحتی تعریف میکنن، اینکه در لحظه احساس خوبی داشته باشی.
You want to see me about something, Sergeant?ted2019 ted2019
در این تعریف یهودی بودن یک فرد برای غیر یهودیان (جنتیلها) اهمیت زیادی پیدا میکند.
I' m a reporter, sirWikiMatrix WikiMatrix
خب، مادرم پزشک اطفاله، و وقتی بچه بودم، دیوانهوارترین قصههایی را تعریف میکرد که ترکیبی از علم و تخیل زیادی فعال او بودن.
Toby.Come quickted2019 ted2019
هنری اینطور تعریف کرد: «اول میترسیدم به آنها جواب بدهم، چون همیشه نفوذ زیادی بر من داشتند.
On September #, # the undersigned safety officer conducted an investigation into the fatality of Dean Miller on the Kitimat River, a workplace operated by the Department of Fisheries and Oceans-being an employer subject to the Canada Labour Codejw2019 jw2019
مفهوم "خوشه" را دقیقا نمیتوان تعریف کرد،یکی از دلایلش این است که الگوریتمهای خوشه بندی زیادی وجود دارد.
A brilliant player can get a strong hand cracked, go on tilt... and lose his mind along with every single chip in front of himWikiMatrix WikiMatrix
برادرم از حالا دارد کلی از او تعریف و تمجید میکند. از این پس هم فرصت زیادی خواهد داشت که خصوصی او را ببیند.
You' re her fiancé, Scott Mason?-YesMIZAN MIZAN
لذا داستانهای زیادی از ماجراجوییها و قهرمانیهای او تعریف کرده و میگفتند همیشه شب و روز، خود را به طور عجیبی از سایرین پنهان میکرده و اکثرا تنها میمانده.
I' m just saying it' s changed my view on itMIZAN MIZAN
آدم های زیادی بعد از تصادف با ماشین زنده نمی مونن تا داستانش رو تعریف کنن
" I am legion. " that' s just sillyOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
فیلیپ خوش داشت با دریانوردان صحبت کند، و آنها هم چون او را آدمی خاکی و فروتن مییافتند داستانهای زیادی از مسافرتهای طولانی دریایی زمان جوانیشان برایش تعریف میکردند.
You' re on your ownMIZAN MIZAN
امروز صبح ماموریتی نداشتم و مرا فرستادند تا اسم شبها را به تو یاد بدهم و بعضی از چیزهای زیادی را که بی تردید دلت میخواهد بدانی، برایت تعریـف کنم.
How many years were you in the army?MIZAN MIZAN
وقتی میتساه در مراجـعت، داسـتان را بــرای پـدرش تــعریف کـرد کاستورگری دستور داد تـا گـوشت زیـادی بـرای سپید دندان آوردنـد. بچهگرک همینکه به حد کافی سیر شد در پای آتش دراز کشید و فهمید خدایان او قانونی را که چند ساعت پیش فراگرفته است تایید و تسجیل کردهاند.
You hurt me, you know that?MIZAN MIZAN
39 sinne gevind in 6 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.