آگهی oor Engels

آگهی

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

advertisement

naamwoord

ایشان میخواهند در مورد آگهی امروز صبح ما در روزنامه با شما صحبت کنند.
She's calling about our advertisement for the emerald.

notice

naamwoord

که آگهی مربوط به مهمونخانه گراس لیک را که کلاید به ربرتا نشان داده بود در بر داشت.
was the exact notice to whichClyde had called Roberta's attention.

flyer

naamwoord

A circular or pamphlet for distribution, normally used for advertisements.

. تو یکی از آگهی هاش رو داری
You had one of her flyers in your studio.

advertising · ad · announcement · advert · plug · prospectus · adv · advertizement · annunciation · bul · caveat · signboard · publication · proclamation · publicity · declaration · caution · advertizing · publicizing · show bill

اگهی

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

affiche

naamwoord

indigitation

naamwoord

Soortgelyke frases

(آگهی یا کوپنی که از مجله و غیره پاره می کنند) بریده
cutout

(روزنامه و مجله) آگهی های ستونی (که مختصر بوده و بر حسب موضوع یا کالا دسته بندی می شود)
classified advertising

آگهی تبلیغاتی
promotion · reclame

آگهی دیوارکوب تئاتر (معمولا با ذکر نام بازیگران و ساعات نمایش)
playbill

آگهی نویسی
copy writer

(روزنامه و غیره) جا برای آگهی
space

(امریکا) هر یک از جوایزی که هر ساله به انواع مختلف آگهی های تجارتی داده می شود
clio

(شمار سطرهای مقاله یا صفحه یا آگهی) تعداد سطرها
linage

voorbeelde

در کد وم یک از این دفترچهها آگهی مربوط به مهمونخونه گراس لیک و نرخ اتاقهای اونجا رو پیدا کردی؟
in which one of these was itthat you found that notice of Grass Lake Inn and the rate theycharged up there?

... من تقريباً او رو فراموش کرده بودم تا اينکه متوجه آگهي فوت اون
I'd almost forgotten about her until I noticed her obituary in the alumni newsletter.

توي راه آگهي هاي وجود داره ، اما يکيش متوقفت ميکنه چون..
There are little things one notices along the way, but one suppresses because....

هر چند در این آگهی مشخص نشده بود که این پول برای چه منظوری باید فرستاده شود، ولی مبلغ هنگفتی به حساب ذکر شده واریز میشد.
The ad did not specify what the five dollars would buy, but the money poured in.

خطهای راهنمای واحد آگهی دایره تبلیغات مؤثر، اندازههای تصویر استاندارد شده برای واحدهای آگهی پیشنهاد میکنند.
The Interactive Advertising Bureau's Ad Unit Guidelines proposes standardized pixel dimensions for ad units.

او در چند آگهی تجاری شرکت داشته و خودش خیال میکند که یک موهبت الهی است.
She's been in a few commercials and thinks she's God's gift.

از آگهي ترحيم ت بايد اين اسم رو بشناسي
You should know it from your obituary.

ایشان میخواهند در مورد آگهی امروز صبح ما در روزنامه با شما صحبت کنند.
She's calling about our advertisement for the emerald.

پنج تا آگهي بازي کردم و دوباره دعوت شدم واسه " سريال " روزهاي زندگي ما
Five commercials, and a recurring on Days of our Lives.

آگهی دیواری را از زمین برداشت و به دست جما داد.
He picked up the placard from the floor and handed it to her.

نوجوانان آمریکایی تا سن فارغالتحصیلی از دبیرستان، ۰۰۰,۳۶۰ آگهی تلویزیونی تماشا کردهاند.
By the time youths in the United States graduate from high school, they will have been exposed to 360,000 TV ads.

خودش بدان آگهی ندارد...
he has no idea of them....

این ترانه در طول آگهی بازرگانی لوپز با عنوان «دنیای من» برای فیات ۵۰۰، به عنوان پس زمینهٔ موسیقی استفاده شد.
The song was used as background music during Lopez's "My World" commercial for the Fiat 500.

همون جايي كه من آگهي رو گذاشتم
That's where I dropped off my advertisements.

رید ، براش آگهی تحت تعقیب صادر کن
Reade, put out a BOLO.

بلکه بهتر است از طریق درج آگهی در روزنامه تقاضای کمک کنند.
but to ask for charity through the newspapers.

گوگل کلمات آگهی خود را در سال ۲۰۰۰ در برنامه جستجوی تبلیغات صادر کرد و بخش کیفی خود را در سال ۲۰۰۲ معرفی کرد که جستجوی آگهیها را توسط یک مجموعه از قیمت پیشنهادی و جستجوگرهایی که روی آگهیها کلیک میکنند را دستهبندی میکند.
Google launched its "AdWords" search advertising program in 2000 and introduced quality-based ranking allocation in 2002, which sorts search advertisements by a combination of bid price and searchers' likeliness to click on the ads.

سرانجام پس از تقریبا یک ماه جستجو، از روی آگهی یک روزنامه، کاری پیدا کرد.
In the end it was through a newspaper that he got a job, after nearly a month of seeking.

. تو یکی از آگهی هاش رو داری
You had one of her flyers in your studio.

و بعد با آگهی فوت ‏ جرمی بنتام ‏میای اینجا.‏
and then you show up here with an obituary for jeremy bentham

اين اون آگهي رو ديدم
Seeing that flyer?

اینکه آیا شما در آگهی ترحیمتان میتوانید چیزی را یاد بدهید؟ با اینکه زنده نیستید تا ازش لذت ببرید.
Were there lessons on how you could get your obituary featured -- even if you aren't around to enjoy it?

گفت: در بلکزتیبل تایمز آگهی کوچک و زیبایی دربارهاش نوشتهاند.
There's a very nice little paragraph about her in The Blackstable Times, he said.

اين يک اگهي تولد تو روزنامه رم است
It's a birth announcement from a Rome newspaper.

سرشفرد یکی دوبار به آگهی مبنی بر فروش خانه اشاره کرده بود
Mr Shepherd had once mentioned the word advertise