احضار کردن oor Engels

احضار کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

call

verb noun

ارنائوت دشنام محبوب والاحضرت در حال خشم و غضب بود و فرمانده گروهان را احضار کرد.
Arnauts was the Tsarevich's favorite expression when he was in a rage and called for the company commander.

convene

werkwoord

demand

Verb verb noun

evoke · muster · recall · subpoena

Soortgelyke frases

(به منظور هدف مشترک) احضار کردن
rally

دیداری-باز خرید-دعوت به پرداخت-احضار کردن
call

احضار کردن (به ویژه در ارتش)0
drum

(حقوق) احضار کردن (به دادگاه)
cite

(قدیمی) احضار کردن
beck

(با سوت زدن) احضار یا آگاه کردن
pipe

(حقوق) به دادگاه احضار کردن
process

(به دادگاه) احضار کردن
convene · summon

(برای شرکت در گردهمایی) احضار کردن
convoke

voorbeelde

خانوم شما رو احضار کردن
Domina summons you.

مي دوني ، " آرتور " ، کميته داره به احضار کردن اون فکر مي کنه.
You know, the committee's considering calling him in.

خواهرتو احضار کردن
She has been sent for.

یه مراسم احضار کردن ـه که توسط جامعه شیطان پرست آمریکا تایید شده.
It's a Satanist Society of America-approved summoning.

به قصد احضار كردن يك شيطان
in an attempt to summon a demon

واسه احضار کردن یه شیطان نُه تا جسد لازم نیست
It doesn't take nine bodies to summon forth a demon.

تو رو به هند احضار کردن
You've been summoned to India.

آقا براي ملاقات احضار کردن ، لطفا حاضر شيد
master has summoned a meeting. please attend

اونایی که حمله کرده بودن از این برای احضار کردن درون ها استفاده کردن.
The attackers used this to summon our drones.

شمارو احضار کردن ؟
Are you in charge?

تو گفتي دعوت کرده است اما او منظورش احضار کردن بوده است
You said " invite. " He meant " summon. "

سرکرده ي جادوگران را احضار کردن
the chief magician had been sent for

م رو تو " واشنگتن " احضار کردن
I've been called to Washington.

تو رو هم احضار کردن ؟
Were you summoned, too?

سرکرده ي جادوگران رو احضار کردن.
The chief magician had been sent for.

شمارو اونجا احضار کردن ؟
You were called to the bridge?

بله ، شاهدخت چاندريکا منو احضار کردن
Princess Chandrika called me.

نه فقط احضار کردن يکي
Not just summon one.

من رو دوباره براي کار احضار کردن
I've been called back to work.

احضار کردن اين يارو
Summoning this thing.

باید قبل از احضار کردن لرد لاس، پنج دست شطرنج آنجا آماده باشد هر بازی روی یک صفحه شطرنج جداگانه انجام میشود.
I need to have five sets in place before I summon Lord Loss each game is played on a separate board.

مطمئن بود هول یک او را فقط برای اخراج کردن احضار کرده.
She was sure the only reason that Hollick wanted to see him was to sack him.

مقامات ایرانی همچنین به آزار، احضار، بازداشت و محکوم کردن وکلای معتبر و خانوادههای آنان در سال ۲۰۱۰ پرداخته اند.
Officials similarly harassed, summoned, arrested, or sentenced other prominent lawyers and their families in 2010.

محمدی در حال حاضر بیرون از زندان است اما در انتظار احضار قریب الوقوع جهت سپری کردن حکمش میباشد.
She is currently out of prison but expects to be summoned shortly to serve her sentence.

تو گفتي که اونا داشتن سعي مي کردن يه چيزي رو احضار کنن ؟
You said that they were trying to summon something.