مهمانی رقص oor Engels

مهمانی رقص

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

dance

verb noun

باید با تو بروم به یک مهمانی رقص و تماشایت کنم.
I should like to go to a ball with you and see you dance.

Soortgelyke frases

(در اصل) تالار اصلی کاخ (که مهمانی ها و بازی و رقص در آن برگزار می شد)
hall

مهمانی رسمی رقص
ball

مهمانی وابسته به این رقص
hoedown

(امریکا) مجلس مهمانی و رقص (به ویژه به مناسبت پایان تحصیل)
prom

(امریکا) مهمانی رقص (که در نواحی روستایی در انبار بزرگ مزرعه انجام می شود)
barn dance

مهمانی رقص یا جشن برای آشناسازی مردم با یکدیگر
mixer

voorbeelde

باید با تو بروم به یک مهمانی رقص و تماشایت کنم.
I should like to go to a ball with you and see you dance.

ویلیام میگفت: امشب مهمانی رقص است.
This is the assembly night, said William.

فرقی به حال تو ندارد. تازه، قشنگ تر از مال من است. برای مهمانی رقص هم مناسبتر است.
No doubt it is handsomer than mine, and fitter for a ballroom.

مهمانی رقص بعدیات چه وقت است، لیزی؟
;When is your next ball to be, Lizzy?

همین موقع شنیدکه برادرش دارد از یک مهمانی رقص چیزهایی به دوشیزه بنت میگوید.
when hearing her brother mentioning a ball to Miss Bennet,

یادم است که در مهمانی رقص به من گفته بودند
I remember her telling me at the ball

یه مهمانی رقص بزرگ تو کاخ سفید بود.
We had a big dance at the White House.

مهمانی، رقص، نمایش...
parties, balls, plays

فکر نمیکنم یک نفر از ما هم مهمانی رقص را چیز مطبوعی بداند، بیشتر شکنجه است.
I am much mistaken if there are not some among us to whom a ball would be rather a punishment than a pleasure.

در مهمانی رقص خـودش دو سـه خانم جوان را رنجاند، از آنها تقاضای رقص نکرد.
At his own ball he offended two or three young ladies, by not asking them to dance;

اگر مهمانی رقص است آیا موسیقی و رقص آن با معیارهای مسیحی مطابقت دارند؟
If there is to be music and dancing, will it be consistent with Christian standards?

مهمانی رقص دخترها نزدیک بود و او بسیار امیدوار بود که بلا از او دعوت کند.
A girl's choice dance was on the near horizon, and he'd been hoping very much that Bella would ask him.

اینکه دوشیزه لوکاسها و دوشـیزه بـنتها همدیگر را بـبینند و دربـاره مهمانی رقص صحبت کنند، بیبروبرگـرد واجب بود.
That the Miss Lucases and the Miss Bennets should meet to talk over a ball was absolutely necessary;

آیا در آن مهمانی رقص، تمام مدت به تو توجه نداشت؟
Was not he devoted to you at the ball?

و از غیبت او در مهمانی رقص ندرفیلد گله کنند.
and to lament over his absence from the Netherfield ball.

مثل لباس، مهمانی رقص، خوش و بشکردنها و چیزهای عجیب و غریب و خندهدار.
such as dress, balls, flirtations, and quizzes.

و این کل چیزی بود که به نظرشان در مهمانی رقص اهمیت داشت.
which was all that they had yet learnt to care for at a ball.

یکی از خاطرات خوش او از مهمانی رقص شد.
It was one of the agreeable recollections of the ball

اگر آنها این جا بودند و مجلس مـا را مزین میکردند، هـمین کریسمس مـیتوانسـتید مـهمانی رقص بـدهید.
If _they_ were at home to grace the ball, a ball you would have this very Christmas.

درآن مهمانی رقص،که افتخار همرقصی با شما را پیدا کـردم،
At that ball, while I had the honour of dancing with you,

در نورثمتن مهمانی رقص نیست؟ ...
Have you never any balls at Northampton?

حالا دیگر موها را فر میداد و دلش مهمانی رقص میخواست.
she began to curl her hair and long for balls;

به نظرم نباید به فکر مهمانی رقص در نورثمتن پاشیم.
I believe we must not think of a Northampton ball.

به خاطر همه اینها، خیلی راحت میتوانست موضوع مهمانی رقـص را بـه آقای بینگلی یادآوریکند، و بلافاصله هم اینکار را کرد.
She was very equal, therefore, to address Mr. Bingley on the subject of the ball, and abruptly reminded him of his promise;

دوشیزه اسمیت و دوشیزه بیکرتن، که یک شاگرد سر خانهی دیگر خانم گادارد بود و در مهمانی رقص هم حضور داشت،
Miss Smith, and Miss Bickerton, another parlour boarder at Mrs. Goddard's, who had been also at the ball