bargain oor Persies

bargain

/ˈbɑːr.ɡən/, /ˈbɑː(r)ɡən/ werkwoord, naamwoord

An agreement between parties concerning the sale of property; or a contract by which one party binds himself to transfer the right to some property for a consideration, and the other party binds himself to receive the property and pay the consideration.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

معامله

naamwoord

But I can break the spell now, if you wish to bargain.
اما من می تونم حالا طلسم رو بشکونم، البته اگر دلت بخواد معامله کنی.

چانه زدن

werkwoord

If the stone was satisfactory, he would have the advantage in bargaining.
اگر آن سنگ چیز مورد نظرش باشد فرصت چانه زدن هم باید باقی میگذاشت.

قرارداد

naamwoord

as for number two, why I made a bargain
دربارهی اعتراض دوم شما براینکه چرا من این قرارداد را بستم؟

خرید · موافقت · ابتیاع · دادوستد · سودا · بز · با تخفیف · به توافق رسیدن · تهاتر کردن · خرید ارزان · طی کردن (قیمت را) · قرارداد معامله · قید و شرط، قرار معادله، چانه در معادله · قیمت خوب · مذاکره کردن

Bargain

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خرید ارزان، چانه زنی

Soortgelyke frases

Bargain purchase
خرید با تخفیف

coalition bargaining
چانه زنی ائتلافی

bargaining
نظریه چانه زنی · چانه زنی

bargain rate
ارزان · ارزانی

plea bargaining
(حقوق) توافق قبل از محاکمه (که طی آن متهم به گناه کوچکتری اقرار می کند و در عوض دادستان نیز از اتهامات شدیدتر او می گذرد ودر نتیجه محاکمه زود تمام می شود)

bargaining chip
(در معامله کردن) عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب · انگیزانه · اهرم چانه زنی · مزیت

early bargains
چانی زنی اولیه – منافع اولیه

bargaining reputation
شهرت چانهزنی

bargain counter
(در برخی فروشگاه های بزرگ) پیشخوان اجناس حراجی · میزی که اجناس ارزان شده را روی آن قرار می دهند

voorbeelde

Fanny gave a quick negative, and tried to hide her interest in the subject by an eager attention to her brother, who was driving as hard a bargain, and imposing on her as much as he could; but Crawford pursued with No, no, you must not part with the queen.
فانی زود جواب منفی داد و برای اینکه علاقهاش را به این موضوع پنهان کند به برادرش نگاه کرد که داشت مبلغ را بالاتر میبرد و کار او را سختتر میکرد. اما کرافرد ادامه داد: نه، نه، نباید از خیر بیبی بگذرید.

A million and a half, and a prince, and an idiot into the bargain, they say. What better could I wish for?
یک میلیون و نیم پول، یک شاهزاده که میگویند ابله هم است، از این بهتر چه میتوان آرزو کرد؟

What bargain would your worship have made?
آقایانی که دوست شما هستن چه معاملهای ممکنه بکنن.

Hard bargain.
معـاوضه سختي بود.

To hold up their end of the bargain.
تا معامله اشون رو انجام بدن

It's no bargain you're getting and I am glad not to have to pay more taxes on the place,
خب، شک ندارم که بردی و من خوشحالم که از شر مالیاتاش راحت شدم.

But maybe we can bargain with him.
اما شاید بتوانیم با او معامله کنیم.

He's accepting it or he's bargaining.
يا داره قبولش ميکنه يا داره معامله ميکنه.

He wouldn't look at a bargain that gave him ten, fifteen per cent profit
او معاملهای نمیکند که ده پانزده در صد برایش سود بیاورد.

She's for ever nosing out bargains and amusements that don't cost money.
همیشه بدنبال معاملاتی بود که خرجی نداشت.

If Aedile's wife is added to the bargain huh.
در صورتی که همسر شهردار هم به ما بپیونده

It's a bargaining ploy to get us to lower the oil price.
این یک شگرد چونه زنی برای پایین آوردن قیمت نفتمونه

seven Sickles each, a bargain!
دونهای هفت سی کله.

A relic such as yours would be a powerful bargaining tool.
يک عتيقه مثل مال تو ، ميتونه سلاح قدرتمندي براي مذاکره باشه

the emphasis on the simpler virtues, was part of a desperate bargain with the gods
و تأکیدشان بر صفات بیپیرایهتر که بخشی از سوای سختشان با خدایان بود

and if you were slow about going, like as not you would get your head split open with a beer bottle in the bargain.
و اگر دیر میجنبیدید با یک بطری سرتان را هم خرد میکردند.

laughing, joking, bargaining for dried figs, cheap cakes, and sunflower seeds.
میخندیدند، شوخی مینمودند، و انجیر خشک، کیکهای ارزان و تخمه آفتابگردان داد و ستد میکردند.

spent all Sunday making a bargain for these, and he made it in the presence of witnesses
با چند نفر شهود یکشنبه را صرف تهیه وسایل تدفین کرد

Your bargaining position is very weak.
شما در موقعيت تعيين قرارداد نيستي.

At a bargain, I am sure.
که حتمأ اونا رو فريب ميدادي

Tell him I want what was bargained for or I'm taking you back.
بهش بگو يا اون چيزي که معامله کرديم رو بهم ميده يا تو رو پس ميگيرم.

But I can break the spell now, if you wish to bargain.
اما من می تونم حالا طلسم رو بشکونم، البته اگر دلت بخواد معامله کنی.

he might have safely calculated on making more than six reals by the bargain.
به خوبی میتوانست به ازای آن، بیش از شش رئال هم مطالبه کند.

You didn't get a very good bargain, my little Princess.
، تو معامله-ی خوبی نکردی ، درسته بعنوان پرنسس کوچیک من ؟

my part of our bargain is nearly fulfilled
من تقريبا به قرار خودمون عمل کردم