fat oor Persies

fat

/fæt/ adjektief, werkwoord, naamwoord

(uncountable) A specialized animal tissue with a high oil content, used for long-term storage of energy.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

چربی

naamwoord

refined substance chemically resembling the oils in animal fat

Japanese researchers are currently testing a fifth taste the taste of fat.
مـحققان ژاپـنی در حال تحقیق روی پنجمین مزه یعنی طعم چربی هستند.

فربه

adjektief

carrying a larger than normal amount of fat on one's body

He remained fat, and his round, red cheeks shone like ripe apples.
و همچنان فربه ماند و گونههای گرد و سرخ او مثل سیب رسیده برق میزد.

پیه

specialized animal tissue

Chekmar held in leash three formidable wolfhounds, who had, however, grown fat like their master and his horse.
ریسمان سه سگ گرگ نژاد تیزهوش را که مانند ارباب و اسبانش پیه آورده بودند نگهداشته بود.

چاق · روغن · چرب · گنده · چاقی · فربهی · پر · گوشتالو · کلفت · وزن · غنی · بارور · ستبر · کودن · پردرآمد · احمق · بسیار · فراوان · دیرفهم · دمبه · سمین · شهله · لاده · لتمر · وسناد · پررونق · کالیوه · گوشتالویی · گوشتگن · پرسود · حاصلخیز · پرمنفعت · پرنعمت · پربرکت · روغنی · هنگفت · وافر · سنگینی · زیاد · (شیمی - جمع) روغن های جامد · (چوب) انگم دار · (کار) گرفته · آبسانروغن oils) 3 · اختلاط کردن · بافت چربی · دجروغن (اگر آبگونه باشد می گویند : روغن های آبگونه · در ناز و نعمت · روغن دار · روغن دج · ستبری 0 · صمغ دار · غنی ترین و بهترین بخش هر چیز 1 · فربه کردن · هرچیز زیادی یا غیرضروری که بشود آن را برید یا جدا کرد و دور انداخت 2 · پروار کردن یا شدن (امروزه بیشتر می گویند : fatten) (دوستانه) صحبت کردن · چاق کردن · چاق کردن یا شدن · چربی حیوانی · چربی دار

FAT

/fæt/ naamwoord

Acronym of [i]File Allocation Table[/i].

Soortgelyke frases

fat replacers
اولسترا · جانشينهاي ليپيد · جانشینهاي چربي · جایگزینهای چربی · پلياستر سوكروز

milk fat globules
گويچههاي چربي شير

fats
فرآوردههاي چربي · چربیها

fat free foods
غذاهاي با چربي كاهشيافته · غذاهاي بدون چربي · غذاهای کمچرب

Fat Work
کار پردرآمد

fat embolism
آمبولی چربی

fat restricted diets
رژيمهاي كمچربي · رژیمهای چربیمحدود

voorbeelde

The Fat Boys are an American hip hop trio from Brooklyn, New York City, that emerged in the early 1980s.
پسرهای چاق (به انگلیسی: The Fat Boys) یک گروه سه نفره هیپ هاپ آمریکایی از بروکلین نیویورک میباشد که در اوایل سال ۱۹۸۰ میلادی تشکیل شده است.

You're fat.
تو چاقي.

You're about to come off like a fat rat in a cheese factory, Jim.
همچين چيزي مثل يه موش کوچولو تو کارخونه پنيره ، جيمي

In addition, these forms of protein are lower in fat than many other foods.
این پروتئینها همانطور که عنوان شد از چربی کمتری برخوردارنـد.

Don't you know how to tell the difference, Fat Paul?
نمیتونی تفاوتشون رو تشخیص بدی " پل " چاقه ؟

That fat fucking asshole local.
اون مأمور محلي خپل لعنتي شليك كرد

uh, the fat ones watching the little one
چاقه مواظبه کوچيکست

Ask me if my ass is fat.
بپرس کون من چاقه ؟

Harry was quite glad to say good bye to him in front of the Fat Lady.
وقتی جلوی تابلوی بانوی چاق از هری خداحافظی کرد و رفت هری خوشحال شد.

A fragrant fat is a first-class lunch!
يه چربيه خوشبو يه نهار دست اوله!

So any time I feel like it I can sell that house from your fat, lazy, hillbilly asses!
پس هر گاه دوست داشته باشم می توانم آن خانه را بفروشم

It was your fat little friend, Hale.
اون از طرف دوست چاق تو هيل بوده

This actually makes me feel way less of a fat dork.
در حقيقت اين مجبورم ميکنه که کمتر احساس کنم يه آدم چاق هستم

My Mom, she died because she was a fat ass drunk.
. مامانم به اين خاطر مُرد که يک بي خاصيت چاقِ الکلي بود

Increases in body fat alter the body's response to insulin, potentially leading to insulin resistance.
افزایش چربی بدن باعث تغییر پاسخ دهی بدن به انسولین و در نتیجه مقاومت در برابر انسولین میگردد.

Chai latte, low-fat milk.
چاي چيني ، شير کم چرب.

Because Leonard was fat.
چون " لئونارد " چاق بود.

Unless one camera and a fat guy is too much security for you.
از نظر تو ، یه دوربین و یه آدم خیکی امنیت خیلی بالایی دارن

I still can't believe they let my sexy fat ass in.
هنوزم باورم نمیشه منُ با این کون سکسی چاقم قبول کردن.

What you gonna do, fat boy?
چيکار ميخواي بکني ، پسر چاق ؟

Fat woman?
زن چاق ؟

A round of applause for fat boy!
براي اين چاقال هم يه دستي بزنين!

Obesity is from the Latin obesitas, which means "stout, fat, or plump".
چاقیObesity از کلمه لاتین obesitas گرفته شده که به معنای ضخیم، چاق یا فربه است.

BMI is closely related to both percentage body fat and total body fat.
BMI به شدت به دو عامل مقدار درصد چربی بدن و مقدار مطلق چربی بدن وابسته میباشد.

So many fat people.
مثل خيلي آدم هاي چاق