fork oor Persies

fork

/foʊɹk/, /fɔːɹk/, /fɔːrk/ werkwoord, naamwoord

A pronged tool having a long straight handle, used for digging, lifting, throwing etc.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

چنگال

naamwoord

eating utensil with spikes

Its mouth opens wider than any human's row upon row of dagger like teeth and two forked tongues.
دهانش گشادتر از دهان انسانی باز میشود دندانهای روی هـم رفتهی خنجرماننـد و دو زبـان چنگال شکل.

شاخه شاخه شدن

werkwoord

منشعب شدن

werkwoord

دوراهی · انشعاب · شعبه · پراکنش · چندراهی · چنگالک · (تقسیم به دو یا چند شاخه - در مورد رودخانه و درخت و جاده و غیره) دو شاخه · (شطرنج) با یک حرکت دو مهره ی حریف را به خطر انداختن · (هرچیز چنگال مانند) چنگاله · (کشاورزی) چنگک · انشعاب (توسعه نرمافزار) · انشعاب (سیستمعامل) · با چنگال (یا چنگک یا چنگاله) بلند کردن · با چنگال فرو کردن به · به شکل چنگال کردن · دو (یا چند) شاخه شدن (رود و راه و غیره) · شاخه بستن · شاخه دادن · محل دو شاخگی (یا دو راهی و غیره) · چند شاخه · چنگال دیس کردن · چنگال مانند شدن

Soortgelyke frases

Forking-fern family
سرخسهای دوشاخه

fork out
تحویل دادن

fork up
تحویل دادن

tuning-fork
دوشاخه

forked
(معمولا با هایفن) - شاخه · دوراهه · دوشاخه · دوشقه · چندراهه · چندشاخه · چنگال دیس · چنگال سان · چنگالی

Fork-tailed Drongo
بوجانگای دم دوشاخهای

forked tongue
(مجازی) نیرنگ آمیز · زبان دوشاخه (مانند زبان مار) · زبان چنگالی

fork lifts
بالابرها · بالابرهای سطلي · بالابرهای چنگكي

tuning fork
(فیزیک) دیاپازون · دو چنگ · دیاپازون · چنگال کوک

voorbeelde

One can think of each guess as "forking" a new copy of the Turing machine to follow each of the possible paths forward, and if at least one machine finds a route of distance less than k, that machine accepts the input.
میتوان اینطور فکر کرد که هر حدس یک کپی از ماشین تورینگ است که راههای ممکن را پیش رو میگیرد و اگر حداقل یک ماشین یک مسیر کوتاهتر از K پیدا کند آن ماشین ورودی را میپذیرد.

stop banging that fork. its used for eating, not for playing with
با چنگال صدا در نيار. اين براي خوردن. ساخته شده ، نه براي بازي کردن

On the sink shelf lay an old beer opener and broken fork with its wooden handle gone.
روی چاه آب چلو یک کلید کهنه مخصوص باز کردن بطری آبجو و یک چنگال شکسته که دستهی چوبیاش از بین رفته بود دیده میشد.

She has the tuning fork.
چنگال ميزان سازي دستشه

his fork falling onto his plate with a clatter.
چنگالش از دستش به داخل بشقآب افتاد و صدا کرد.

Then the strains of the count's household band were replaced by the clatter of knives and forks, the voices of visitors, and the soft steps of the footmen.
متعاقب آهنگ موسیقی نوازندگان خانوادگی کنت صدای قاشقها و چنگالها، گفتگوی مهمانان، گامهای آهسته خدمتکاران به گوش میرسید.

I left him in the car, and ran back to Forks in a straight line through the sleeping forest.
او را در اتو بیل ترک کردم و، مستقیم از وسط جنگل خفته به طرف فورکس دویدم.

The Rector picked up his fork between finger and thumb, and with a very delicate movement
پیرمرد، در حالی که چنگال را به دست داشت با ظرافت خاصی تکهای از ژامبونها را از این رو به آن رو کرد.

However, objectors to the hard fork continued to use the original Ethereum blockchain, now called Ethereum Classic.
با این حال، مخالفان به چنگال سخت ادامه دادند که از بلاک چین آتریوم استفاده شود که اکنون آتریوم کلاسیک نامیده میشود.

when reaching out his knife and fork, between which the slice of beef was locked, Ahab thereby motioned Starbuck's plate towards him
هنگامی که اهب کارد و چنگال خود را که پاره گوشت گاو در میان آنها مقفول بود پیش میبرد و بدان وسیله اشاره میکرد که بشقاب استارباک پیش آید،

The forked pole trembled in her hands
چنگک تنور دردستش می لرید

As long as this tuning fork is ringing, she can't.
تا وقتی که این چنگال همسان سازی زنگ میخوره ، نمیتونه

ATM responds to DNA double-strand breaks and disruptions in chromatin structure, whereas ATR primarily responds to stalled replication forks.
ATM به شکستگیهای رشته دوگانه دیانای و توزیع در ساختار کروموزوم پاسخ میدهد، در حالی که ATR به صورت ابتدایی به توقف دوشاخه همتاسازی پاسخ میدهد.

But when Levin hinted at the future advantages, Ivan's face expressed alarm and regret that he could not hear all he had to say, and he made haste to find himself some task that would admit of no delay: he either snatched up the fork to pitch the hay out of the pens, or ran to get water or to clear out the dung.
اما وقتی که لهوین به منافعی اشاره کرد که در آینده به او تعلق خواهد گرفت، حالت نگرانی و پشیمانی از این که چرا تا آخر سخنان لهوین حوصله به خرج نداده است، بر چهرهی ایوان پدیدار شد و فوراً به یاد وظیفهای افتاد که میبایست بی درنگ انجام دهد: یا چنگک برمی داشت تا علیق را در آخور جابهجا کند یا میدوید تا آبشخورها را پر کند و یا پهن و جارو میکرد.

Just remember, as Dave Liniger once said, "You can't succeed coming to the potluck with only a fork."
فقط یادتون باشه، همانطوری که دیوید لینیگر یکبار گفت، « شما نمی توانید موفق باشید تنها با آوردن یک چنگال در یک مهمانی که همه غذا می آورند.»

Great forks of lightning stood ribbed in veins of fire all around the sky, dozens of bolts each and every moment;
چنگالهای عظیم برق چون رگهای آتشین در آسمان نقش میزد و دم بدم دهها غرش به گوش میرسید.

He laid down the knife and fork with which he was carving, and throwing himself back in his chair, said at last, with a cool irony in his tone May I ask when and why you did so?
کارد و چنگال را در بشقاب گذاشت، به پشتی صندلی تکیه داد و سرانجام با لحنی سرد و طنزآلود گفت، میشود بپرسم کی و چرا این کار را کردی؟

then Mr. Dagley, striking his fork into the ground with a firmness which proved inconvenient as he tried to draw it up again.
پس از آن آقایی داگلی چنگکش را آنچنان به زمین کوبید که هر چه کوشید نتوانست بیرونش بیاورد.

Few analytical results exist for fork–join queues, but various approximations are known.
جواب تحلیلی کمی برای صفهای fork-join وجود دارد ولی چندین تقریب برای آن شناخته شده است.

Born in Point Pleasant, New Jersey, he moved to the Forked River section of Lacey Township, New Jersey while very young, and it was there that he first developed his lifelong love for the sport of boxing.
او در شهر Point Pleasant، ایالت نیوجرسی به دنیا آمد، او در هنگامی که بسیار جوان بود به Forked River بخشی از شهرستان Lacey Township واقع در ایالت نیوجرسی نقل مکان کرد، و در آنجا بود که او اولین عشق مادام العمر او برای ورزش بوکس توسعه یافت.

There's not a fork or a spoon in the collection,that I didn't cry over, last night after the box came
دیشب که جعبه آن رسید هر قاشق یا چنگال را که میدیدم اشکم فرومی ریخت؛

I'll fork out and stump.
لقمه نانی گیر میآورم و شکمم را سیر میکنم...

She slapped her hand onto the table impatiently he kept missing his mouth with his fork.
فلور هنگام گفتن آخرین کلماتش با خشم دستش را روی مز کوبید.

Sid Lovegrove swore he'd hit a chaffinch and it had stuck in a fork in the tree.
و سید لاوگراو قسم خورد که یک سهره را میتواند با چنگال به درخت بچسباند.

After that, the she wolf in her hunting avoided the left fork.
ماده گرگ از آن روز به بعد از ساحل راست نهر دوری میکرد؛