poor boy oor Persies

poor boy

naamwoord

Used other than as an idiom: see poor , boy .

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

تابع

naamwoord

تحت

naamwoord

زیر

naamwoord

زیر دریایی

naamwoord

هواپیمای بمب افکن

naamwoord

Soortgelyke frases

poor-boy sandwich
رجوع شود به hero sandwich

voorbeelde

Poor boy.
پسر بيچاره.

There was a poor boy with a tuberculous hip, the lightkeeper's son.
پسر بیچارهای بود که سل استخوان به کمرش زده بود، پسر متصدی فانوس دریایی.

The poor boy is only just launched into the world, Antoinette
آنتوانت عزیزم، این جوان بیچاره تازه وارد اجتماعشده است

and some very poor boys went barefoot.
و بعضیها هم که حسابی فقیر بودند، پابرهنه به مدرسه میآمدند.

'And God is raging at what they have done to my poor boy.'
و خداوند بخاطر اون بلایی که سر اون بچه های بیچاره آوردن خشمگینه

but that the poor boy whom their charity had rescued from misery, or death
کودک بینوایی که در سایه محبت آنها از رنج تیرهروزی و مرگ نجات یافته

But the poor boy, beside himself, made his way, screaming, through the crowd to the sorrel nag
پسربچة بیچاره، دیگر از خود بیخود شده است با فریاد از وسط جمعیت راه خود را به سوی یابوی بینوا باز میکند.

My poor boy.
پسر بيچاره ام.

Poor boy has trouble falling asleep.
پسر بیچاره مشکل بی خوابی داره

'Poor boy, poor boy! ' said Mr. Brownlow, bending over him.
آقای براون لو در حالی که به روی او خم میشد گفت: پسرک بینوا،

There he is,' thought Jo, Poor boy!
جو اندیشید: خودش است، پسرک بیچاره!

I remember one evening the poor boys saying, 'Uncle seems always tired now.
یادم است که یک شب پسربچهها میگفتند عمو جان حالا همیشه خسته به نظر میرسد.

this poor boy had had any but a unnat'ral mother
این بچهء بخت برگشته مادر حسابی داشت،

the poor boy was in a state of deep affliction.
تأثر او شدید و عمیق بود.

Tell me what news I may take back to my poor boy.
بگویید بدانم که چه خبری میتوانم برای پسر بیچارهام ببرم؟

Poor boy, he seemed quite distressed.
پسر بيچاره ، خيلي مضطرب بود.

A nice person to prefer a charge against a poor boy!
خوب مرد حسابی برای شکایت از یک بچهی بینوا خوب دست و پایی کردی!

Poor boy!...
پسرک نازنین! ...

But could you be comfortable yourself to be spending the whole evening away from the poor boy
میتونی یه روز تا غروب پسر بیچارهات را نبینی

the poor boy isn't something you goggle at in a zoo.
پسر بیچاره رو کلافه نکن ینها!

Be nice to the poor boy.
با پسر بیچاره مهربون باش.

be nice to the poor boy
با پسر بیچاره مهربون باش

said Christophe.: Poor boy!
کریستف گفت: بیچاره!

and the poor boy looked so wistfully at her that she bravely resolved to try.
به علاوه پسرک بیچاره چنان مشتاقانه به وی نگاه میکرد که دخترک خجالتی با شجاعت تمام تصمیم به اجرای خواهش پسرک گرفت.

Montanelli laughed. Poor boy, what a misfortune!
مونتانلی به خنده افتاد: طفلک بیچاره، چه عذابی!