نخ oor Arabies

نخ

Vertalings in die woordeboek Persies - Arabies

خيط

naamwoord manlike

نخ و سوزن داری؟
هل لديك إبرة و خيط؟

خَيْط

naamwoord

نخ و سوزن داری؟
هل لديك إبرة و خيط؟

صوف

naamwoord

قطن

verb noun

اين ، به وضوح يه نخ بي نهايت لطيف و جاذب هست
واضح أنها من القطن الناعم جدا الشديد الامتصاص

Soortgelyke frases

سر نخ
مفتاح

نخ ابریشم
حرِير

نخ دندان
خيط الأسنان

voorbeelde

اصلا هم تابلو نیستا که ، تو نخ این مگیه هستیااا
ليس وكأنكِ شغوفة بـ ( ماغي ) تلك

داری بهم نخ میدی ؟
هل تتغزل بي ؟

نميتوني يه سوزن رو نخ کني ؟
لا تستطيعين أن تضعى الخيط فى الإبرة ؟

دندون هاتون رو نخ دندون ميکشين و همونجا ولش ميکنيد
تستخدمين خيط الأسنان خاصتكِ وترمينهُ

يه مقدار نخ پيدا کن و اونا را به هم وصل کن
احضر الخيوط و اربطها

سوزن نخ داري ؟
هل لديك ابرة وخيط

اگر چه او راههای بسیاری برای ساخت رشته کربنی شامل «نخ پنبهای با کتانی، قطعات کربنی، کاغذی که با روشهای مختلف پیچیده شدهاست» توضیح داده بود، چند ماه بیشتر از ارائه مقاله نگذشته بود که ادیسون و تیمش فهمیدند که رشته زغال بامبو میتواند بیش از ۱۲۰۰ ساعت دوام بیاورد.
على الرغم من احتواء براءة الاختراع على عدة طرق لصنع أسلاك الكربون بما في ذلك "القطن والكتان وجبائر الخشب والأوراق الملفوفة بطرق مختلفة"، إلا أنه بعد عدة أشهر من منح البراءة اكتشف إديسون وفريقه أن أسلاك الخيزران المتفحمة يمكن أن تستمر لأكثر من 1,200 ساعة.

اون مقداری که ما نخ رو شل کرده بودیم
هذا هو مقدار طول الحبل

یه نخ آبی روشن از اینجا دوخته شده که ظاهر ویژه ای بهش داده
هنالك خيط ازرق منسوج والذي يعطيه طابعا خاصاً

(اشعیا ۴۰:۲۶) وقتی که بچهای سگ کوچکی را که دور دم خود میچرخد یا بچهگربهای را که با گلولهای از نخ بازی میکند میبیند و از این منظره به خنده میافتد—آیا دلیلی بر این نیست که یَهُوَه این «خدای متبارک» یا شاد، خدای شوخطبعی است؟
(اشعياء ٤٠:٢٦) ضحكة ولد وهو يراقب جروا يطارد ذنبه او هرًّا يلعب بكرة من الصوف — ألا توحي بأن يهوه، «الاله السعيد،» يملك روح الفكاهة؟

يه سر نخ پيدا کردم
وجدتُ دليلاً.

خُب این همانی بود که به ما یک سر و نخ داد.
كان هذا الأخير هو الوحيد الذي مدّنا بدليل.

و بر اساس سر نخ دوازده، کسی که آبجو می نوشد سیگار بلومستر می کشد، و از آنجایی که شیر و قهوه قبلا اختصاص داده شده اند پس باید آب باشد.
والمفتاح الثاني عشر يقول لايمكن أن يكون جذور الجعة لأن ذلك الشخص يدخن بلوماستر، وبما أنك عينت القهوة والحليب مسبقاً، لابد أن يكون الماء.

فکر ميکني من يه توپ نخ بافندگي هستم ؟
أتظنّين أنّي كرة من خيوط المغزل ؟

اون هارد بهترين شانس ما براي پيدا کردن يه سر نخ از ريس هست
ذلك القرص الصلب ، هو وسيلتنا الفضلى

می خواستم وقتی بیرون بودم رد یه سر نخ رو بزنم.
كنـُـت أريد أن أتبع دليلاً بينما كنـُـت في الخارج

هنوز تازه کاره, از خودش سر نخ به جا ميذاره... ولي بازم خطرناکه.
إنه أخرق ويترك ورائه أدلة ولكنه لا يزال خطير.

همینطور یه سوزن ، نخ و قیچی هم میخواستم.
وأيضاً أريد إبرة خيط ومقص.

نمیدونستم اینقدر تو نخ خدایی
لم أكن أعلم أنك محبًا لله.

در واقع آن شبیه نخ ماهی گیری است، یک نخ ماهی گیری.
إنه مثل خيط صياد أساسا، خيط صيد.

این ظرف نخ مادربزرگ منه.
هذه جرة الخيوط الخاصة بها.

بنظرم جورابم نخ کش شده.
يبدو أن هناك حشره على جوربى

سر نخ شماره یک اطلاعاتی درباره یک ملیت و یک رنگ به شما می دهد.
المفتاح الأول يعطيك الجنسية واللون.

احتمالاً بيشتر از تمام افراد اين اتاق نخ دندون مي زنم
أستخدم الخيط على الغالب أكثر من كل الموجودين بهذه الغرفة

یکی ساخته شده از هزاران قطعه فولادی، دیگری از نخ ابریشمی یکسره.
أحدهما يتكون من آلاف القطع الحديدية، والآخرمن خيط حريري واحد.