رو چرخاندن (چرخاندن دست یا مچ به طوری که کف دست روبه بالا یا جلو باشد)
supinate
(سر یا چشم یا دستگاه و غیره را) چرخاندن oor Engels
(سر یا چشم یا دستگاه و غیره را) چرخاندن
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
roll
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
عروکسی داشند که دمادم روی زانوانشان می چرخاندن دش و چهچهه مسرت آمیزشان شنیده میشد.
Now that-- you know what?MIZAN MIZAN
بارونس دوباره نشست و ضمن چرخاندن قهوه جوش تازه، به ورانسکی گفت:
The service here has gone to potMIZAN MIZAN
آن گاه پهلوی طفل نشست و شروع به چرخاندن در بطری پیش چشم او کرد.
It' s kitschy, right?MIZAN MIZAN
چرخاندن آسیاب دستی کار است
Maybe we are and maybe we' re notMIZAN MIZAN
خوب ، چرخاندن چرخ.
Well, calm down, man.I was just askingOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
لهوین با عادت چرخاندن سر و گردن، در دل کیتی انزجاری تحمل ناپذیر میانگیخت.
I' m going to get back to my dateMIZAN MIZAN
و این کافی نبود; شروع کرد به چرخاندن پنگون دور سر من.
Two of the three case study importers believe they would benefit from eased restrictions on offshore goods.ted2019 ted2019
ولی زنان از نقشه استقبال کردند زیرا آن را راه حلی برای چرخاندن نقشه در مغز میدانستند.
I' il fucking kill youMIZAN MIZAN
ولی بدترین چیزی که نمیتوانست فراموش کند نحوهی چرخاندن چشمانش برای دیدن او بود.
Tell her we just recently lost our pet snakeMIZAN MIZAN
و با چرخاندن سکان، کرجی را بلهوسانه به راست و چپ در گذرگاههای خطرناکمیراند.
Oh, it' il be taken into considerationMIZAN MIZAN
موفقیت او با میزان تواناییاش در چرخـاندن زندگی خانواده ارزیـابی میشد
That man is Miyagiyama, the greatest fighter in JapanMIZAN MIZAN
بنابراین زن هنگام مطالعه نقشه راهنمای خیابانها قبل از چرخاندن نقشه سکـوت مـیکند.
Other form of fundingMIZAN MIZAN
مردک ایستاده، با چرخاندن کلاه وحشتآورش میان دستهایش، به نظر رسید که نشنیده است.
You didn' t mean it literally, did you?MIZAN MIZAN
چرخاندن سفينه به وضعيت عادي چي
Thank you, noTEP TEP
سکان دار جهت مسیر کشتی را با چرخاندن سکان تغيير می دهد.
It' s before six.I' ve gotta goWikiMatrix WikiMatrix
شروع کرد به چرخاندن آن در هوا.
We' re all getting butt spackled tomorrow anywaysMIZAN MIZAN
خدای مهربان همیشه دستهایش از این روغن کثیف که برای چرخاندن ماشین حوادث بکار میبرد سیاه است.
As soon as I walkout that door, poof, I' m goneMIZAN MIZAN
، هنگامیکه سرگرم چرخاندن دسته گرامافون نبود
Your mother adopted you when you were #!MIZAN MIZAN
به غلغل موزون سرازیر شدن بنزین در مخزن و به نظم میکانیکی مون در چرخاندن دسته آفرین گفت.
If I... just... thinking about it now, I realise I' m... raising my voiceMIZAN MIZAN
زیرا وظیفهی چرخاندن اسبهای کاری، به عهدهی او بود.
BlackChip suggests they go check out one of the old minesMIZAN MIZAN
بزرگترها با بلمهایی که با چرخاندن دسته حرکت میکردند، بازی میکردند.
You' il get used to itMIZAN MIZAN
تأثیرگذار نهایی، یا دست روباتیک، میتواند برای انجام هر وظیفه ای مثل جوشکاری، بستن، یا چرخاندن طراحی شود.
I can vet the field teams with the radiation detectorWikiMatrix WikiMatrix
يک شيشه ضد ضربه ، که با چرخاندن اين انگشتر
He is jealousTEP TEP
به خستگی و سنگینی نفس میزد و بدون چرخاندن سر به صاحبش مینگریست. له وین پیش میآمد.
I am the greatest one in the whole worldMIZAN MIZAN
آن مرد دستم را گرفت و شروع کرد به چرخاندن آن به بالا و پایین.
Listen, world, you can' t ignore meMIZAN MIZAN
62 sinne gevind in 6 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.