(سر و صدای در هم و مداوم ایجاد کردن) همهمه کردن oor Engels

(سر و صدای در هم و مداوم ایجاد کردن) همهمه کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

hum

verb noun interjection

Soortgelyke frases

همهمه کردن
barrack · din

(به نشان ناخشنودی یا تحقیر) همهمه کردن
hoot

voorbeelde

۲ پولُس خوب میدانست همهمه کردن به کجا میانجامد.
2 Paul knew what murmuring can lead to.

بنابراين دلفينها قادر به همهمه كردن و غلغلك دادن يكديگر از دور هستند.
So dolphins can buzz and tickle each other at a distance.

۱۶ حال اگر در بارهٔ بعضی از تعالیم و باورهای قوم خدا شک و تردید داریم و به اعتراض و همهمه کردن وسوسه شدهایم، چه باید بکنیم؟
16 What if we are tempted to murmur because of having doubts about certain teachings that Jehovah’s people hold in common?

عامل اصلی هر چه که باشد نباید فراموش کنیم که همهمه کردن کاری خطرناک و مضر است چون که ما را به سوی دنیا و راه و روشهای آن میکشد نه به سوی خدا و راههای وی.
Whatever the reason, such murmuring is hazardous, since it can draw us back into the world and its ways.

چند سال قبل از آن لازم دید به جماعت قُرِنتُس در بارهٔ خطرات همهمه و گِله کردن تذکر دهد.
A few years earlier, he had reminded the congregation in Corinth that it can be dangerous to murmur.

بقیهی گفتار تنها همهمه بود و قاتقات کردن.
For the rest it was just a noise, a quack quack quacking.

معنی دیگر کلمهٔ عبری که همهمه ترجمه شده است، غرغر کردن است.
The Hebrew term meaning “to murmur” can also mean “to growl.”

شاید چند ردیف مشعل فروزان برای روشن کردن اتاق و همهمه و قهقهههای بیپروای ضیافتی کهن میتوانست این فضا را تلطیف کند؛
With rows of flaring torches to light it up, and the colour and rude hilarity of an old time banquet it might have softened;

برای مهار کردن تمایل درونی به شکایت و همهمه باید بیشتر بر برکاتی که عایدمان شده است تمرکز کنیم.
To overcome a tendency to complain, we need to keep these blessings uppermost in our mind.

و در این حال از اعماق آنجا صدای همهمه و آشوبی به گوش میرسید که انگار مربوط به تپ تپِ کار کردنِ آتشخانههایی عظیم بود.
and all the while far below there was a rumour and a trouble as of great engines throbbing and labouring.