(کالبد شناسی) گلو oor Engels

(کالبد شناسی) گلو

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

pharynx

naamwoord

Soortgelyke frases

ورم گلو
angina · angina pectoris

پیشوند: گلو
pharyngo-

(پزشکی) برفک (که توسط قارچی از جنس Candida در دهان و گلو ایجاد می شود به ویژه میان کودکان)
thrush

گلو شویی
gargarism

بینی - گلو تبسی
rhinopharyngitis

چک گلو سفید
White-throated Bush Chat

(پزشکی - میله ای که سر آن پنبه یا اسفنج دارد و با آن دوا به ته دهان و گلو می مالند) گلو پاک کن
probang

(مثل کودک) در گلو صدای غل غل ایجاد کردن
gurgle

وابسته به گردن و گلو
jugular

voorbeelde

تریسی سعی کرد جیغ بکشد، اما صدایش در گلو خفه شده بود.
She tried to scream, but her voice came out in a gasp.

آنقدر فریاد زدم و استمداد کردم که آوازم در گلو گرفت.
calling for help till I was almost hoarse.

شاید گلو ریا و یا شاید واکین، سگ هریک ازآهنگهایش،
Gloria, maybe, or Walkin' the Dog Just about anything

احساس میکند که عنقریب تا گلو فرو خواهد شد؛
he feels that he is being swallowed up;

تو گلو تون
In your throat.

دستها را به گلو گرفته بود
caught her throat;

عدهای از دخترهای کلاس فریادهایش آن را در گلو خفه کردند.
Several of the students stifled cries;

وی لفور را صدا در گلو گرفته و دست دکتر را محکم چسبید
Villefort, suffocating, pressed the doctor's arM

مخلوط شد به صدای غرغره در گلو که به عبارت دیگر خفقان میگویند.
which was lost in a hoarse rattle.

بلکه خونی که کف خیابان را سرخ نمودهاست، از راه گلو از سینة زن بیرون ریخته است.
but that the blood that stained the pavement red was from her chest.

ما عفونت ، آسيب تارهاي صوتي و ضربه به گلو رو رد کرديم
We've ruled out infection, vocal cord damage, and stroke.

پزشکان به من سفارش کرده اند که برای درمان و بهتر شدن گلو، شیرینی زنجبیلی بخورم
the doctors told me to eat ginger biscuits for my throat

پیرمرد پس از آنکه میان ناله و آه از گلو صدایی برآورد،
With a weary sound that was not a sigh, nor a groan

سیب آدم جونز در ناحیه گلو برجسته شد.
He's got a prominent Adam's apple.

گاو روش در سنگر بیش از گلو له توپ اثر بخشید.
Gavroche produced a greater sensation in the barricade than the cannon ball.

قلب آدم تند مي تپه ، گلو مي گيره طوري كه نميشه آب دهن قورت داد
Heart pounding, throat thickening, absolutely can't swallow.

صدا در گلو خفه میشد
one's voice became hushed

ولی روی هم رفته به قدر کافی حواسش بود که گلو درد چه خطری دارد.
but altogether sufficiently awake to the terror of a bad sore throat

صدای بلند و خشک گلو صاف کردن از سمت در آمد.
There was a loud, gruff throat clearing in the doorway.

سربازان بزن جیر بسته که به شدت پارس میکرد و گلو میدراند نگاه کرد.
watching the dog barking and choking on its chain

خوب مشخص شد که، او مشکل عفونت گلو نداشت.
"Do you remember that patient you saw with the sore throat?"

یک تکه از ساقه تاک روی گلو میگذارند و هرگز نمینشینند،
wear a bit of willowon their throats, and never sit down

قیافه رومی و غبغب او مثل ستونی در داخل گودال گلو فرو رفته بودند.
She had Roman features and a double chin, disappearing into a throat like a pillar:

گلو شرابی با طول ۷ سانتی متری، یکی از کوچکترین پرندگان در طبقه خود است.
With a length of 7 cm, it is one of the smallest birds within its range.

خوب پس اگه يه گلو تو نافت خالي کنم خبلي بالا هدف گرفتم
So I guess when I shot you in the belly I aimed a little too high.