(کشور یا شخص) ندار oor Engels

(کشور یا شخص) ندار

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

have-not

naamwoord

Soortgelyke frases

راز نگه ندار
loose-tongued

ندار بودن (با کسی)
familiarity

متمول (در برابر: ندار یا فقیر poor)
rich

حال ندار
undisposed

(با هم) ندار
palsy-walsy

ندار
beggarly · familiar · indigent · lack- · necessitous

(عامیانه) دار و ندار
wad

تب ندار
afebrile

voorbeelde

اتفاقا همرات ميخ يا پيچ گو شتي ندار ي
do you happen to have a nail or a screwdriver

سرزمين ما همه دار و ندار ماست ، و ما براي حفظ اون خواهيم جنگيد.
Our country is all that we have, and we will fight to keep it.

به این معنی که این ورقها غیر از یک خال ندار ندا
Those are really aces and twos which you see

بيش از اون که نمى تونى حمل کنى بر ندار
Don't take more than you can carry in one hand.

اما دار و ندار من در عالم سه پنی بود
But my standing possessed of only three halfpence in the world

منو تو قلبت نگه ندار
do not keep me in your heart

اوه ، گوش کن ، گوش کن ، تو دلت نگهش ندار وگرنه منفجر مي شي.
Oh, listen, listen, don't hold it in or you explode.

تو ميخواي بري تو اين جنگل هيچي ندار ؟
You're gonna go into the motherfucking jungle?

گفت: دریغ و افسوس که شاهدی ندار.
' 'Alas, no, monsieur,' replied the count;

تو ميخواي بري تو اين جنگل هيچي ندار من توشم ، يک نگاهي به اطرافت بنداز
youd go into the motherfuckin jungle im in it. look around

زياد بر ندار
dont take too much

منو يه لنگه پا نگه ندار
Don't leave me hanging.

با چهرهای خویشت ندار و خالی از احساس پرسید:
said with a taciturn and iron bound visage.

اوه ، اون را ور ندار. اوه ، نه
oh, dont try one of them. oh, no

تو حق نداری به اینجا بیایی و وقت مرا که وقف آدمهای ندار است ازم بدزدی.
You've got no business to come and steal the time which is wanted by the really poor.

ديگه دوباره برش ندار
do not give him one again

پس، از طرفداری او دست بر ندار
so, don't leave her side

بر ندار مگر اینکه اتفاقایی باهاش میُفته رو بخوای
But don't take it unless you want what comes with it.

يه نگايي بهش بنداز ، برش ندار.
You have a lock you can't pick, you mash them together...

زیاد اینجا نگهم ندار؛
Don't keep me long;

اوه ، گوش کن ، گوش کن ، تو دلت نگهش ندار. وگرنه منفجر ميشي. بدش بيرون
oh, listen, listen, dont hold it in or you explode. you got to let it out

اشکالي ندار.
Well... alright.

و باید همیشه به همین دار و ندار مختصر قانع باشم،
And I'm going to hold on to what little I have,

نفست رو نگه ندار
Don't hold your breath.

مادر با خستگی گفت: آه، فرانک. اگر آرزو اسب میشد، آدم ندار با آن یورتمه میرفت.
Oh, Frank! If wishes were horses beggars might ride, his mother said wearily.