دق الباب کردن
knock
دق کردن oor Engels
دق کردن
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
percuss
die
knock
En 4 vertalings meer. Besonderhede is ter wille van die beknoptheid verborge
languish · pine · rap · sorrow
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
ولی این اظهارنظر لحظهای تغییرش برای اِما این بود که آقای نای تلی واقعاً این حرف را فقط برای خالی کردن دق دلیاش زده و منظورش عصبانی کردن کسی نبوده.
The night is youngMIZAN MIZAN
بالاخره که خانم بنت بعد ازکلی ناراحتی و دق دلی خالی کردن بر سر ندرفیلد و صاحبش آنها را به حال خودشان گذاشت،
Hey, Father, thank you for comingMIZAN MIZAN
با الیزابت صحبت کند. بالاخره که خانم بنت بعد از کلی ناراحتی و دق دلی خالی کردن بر سر ندر فیلد و صاحبش آنها را به حال خودشان کذاشت، جین طاقت نیاورد و گفت:
Anyway, see you around, CadieMIZAN MIZAN
در آن نامه مادرش با افشا کردن حقایق تلخ زیادی که تاکنون از او پوشیده نگه داشته بود، دق دلاش را خالی کرده بود.
What the hell are you talking about?MIZAN MIZAN
او از تسلیم کردن شهر به دشمن چندان مغموم و متأسف بود که در راه قسطنطنیه از غصه دق کرد.
Sometimes I wish I was genetically enhancedMIZAN MIZAN
5 sinne gevind in 1 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.