دق دل خالی کردن
disburden
دق دل oor Engels
دق دل
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
ebullition
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
ابتدا با اشارات و کنایات دق دل خود را خالی کرد.
I can # you anytime I want toMIZAN MIZAN
چون در برابر همنژادان خود ضعیف و ناتوان بود دق دل خود را بر سر نژادهای پستتر خالی میکرد.
Pamela' s birthday partyMIZAN MIZAN
قاطرچی که تازه شرارتش گل کرده بود تا بقیهی دق دل خود را بر سر او خالی نکرد دست برنداشت.
But it' s this, then it' s that, then it' s just a secMIZAN MIZAN
با جرات و جسارت تمام، یکه و آزاد در حوالی چادرها گردش میکرد و هر شب دق دل خود را برسر دشمنانی که به هنگام روز ناراحتش کرده بودند خالی میکـرد.
She looked at me sadly and said, " He was run over by a van...... on April #, #, as we were about to cross the streetMIZAN MIZAN
زیل، من بیست و پنج سال است تو را میشناسم و هیچ وقت ندیدم حتی یک بار هم شده کوتاه بیایی و دق و دل چیزهای دیگر را سر پل خالی نکنی.
I took care of Wuertz, but who was your other man inside Gordon' s unit?MIZAN MIZAN
معتقدم اگر گاه گاهی دق دلمان را خالی کنم و این حقیقت را از ته دل بپذیریم آن وقت به جای اینکه شصت سال سر به زیر و صبور و وفادار باشیم و بعدش هم تا ابد الا باد سر به زیر و صبور و توی گور باشیم، خوب، شاید بتوانیم خوشتر زندگی کنیم.
Based on an original story by Kyusaku YumenoMIZAN MIZAN
6 sinne gevind in 1 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.