سبو oor Engels

سبو

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

ewer

naamwoord

widemouthed pitcher

pitcher

naamwoord

چون بهر کیفیت که من از تو برنجم باز همان حکایت سنگ و سبو خواهد بود.
for in whatever way I may be provoked with you it will be bad for the pitcher.

crock

naamwoord

jug · jar · amphora · pot · cruse · goglet · jarful · jounce · lampblack · soot · smut · urn · jolt · shock · carbon black

Soortgelyke frases

محتویات کوزه یا سبو
jug

در سبو کردن
jug

گنجانه های سفالین (کوزه و سبو و بستو و غیره)
crockery

بستک (کوزه و سبو می شوند: jug)
pitcher

ظرف دارو (سبو یا ظرفی که از چینی یا سفال لعاب دار است و در داروخانه ها در آن دارو نگه می دارند)
gallipot

یک سبو
pitcherful

voorbeelde

این پروژه با اجرای فانوس دریایی در قسمت شمالی و غربی فیلیپین و اطراف آن، ایلویلو و سبو، آغاز شد.
The project commenced with the execution of the lighthouses in the northern and western part of the Philippines and those around Iloilo and Cebu.

سبو و مشربه، کوزههای گل، لوله و آجر.
Des pots a fleurs, des tuyaux, de la brique.

چون بهر کیفیت که من از تو برنجم باز همان حکایت سنگ و سبو خواهد بود.
for in whatever way I may be provoked with you it will be bad for the pitcher.

دیگر چیزی برای دانتس نبود مگر اینکه سبو را شکسته و با پارههای او دست به کار زند
Dantes had but one resource which was to break the jug and with one of the sharp fragments attack the wall

اندکی صبر کنید، کوچه برمی گردد ، روح پاریس، این شیطان که کودکان تصادف و مردان تقدیر بو جود میآورد به عکس کوزهگر لا تن، از سبو، خم میسازد.
Wait, currit rota, the Spirit of Paris, that demon which creates the children of chance and the men of destiny, reversing the process of the Latin potter, makes of a jug an amphora.

هواپیمایی که در این سانحه سقوط کرد، یک فروند مکدانل داگلاس دیسی-۹ با شمارهٔ ثبت RP-C1507 بود و در سپتامر ۱۹۶۷ میلادی به ایر کانادا تحویل داده شدهبود و در مارس ۱۹۹۷ میلادی توسط سبو پسیفیک خریداری شد.
The aircraft involved in the accident was a McDonnell Douglas DC-9 (registration number RP-C1507) and was delivered to Air Canada in September 1967 before was purchased by Cebu Pacific in March 1997.

سبو را که خودت شکستی
First you break your jug

شکستن سبو از چیزهای طبیعی بود و چیزی نبود که از برای زندانبان اسباب خیالی بشود
The breaking of his jug was too natural an accident to excite suspicion

۱۷ از ما خواسته شده است که آفرینندهٔ خود را «قبل از آنکه مفتول نقره گسیخته شود و کاسهٔ طلا شکسته گردد و سبو نزد چشمه خرد شود و چرخ بر چاه منکسر گردد» به یاد آوریم.
17 We are urged to remember our Creator “before the silver cord is removed, and the golden bowl gets crushed, and the jar at the spring is broken, and the waterwheel for the cistern has been crushed.”

به هر مرد یک کُرنا و یک سبو با مشعلی در داخل آن میدهد.
He gives to each man a horn, and a jar with a torch inside it.

پس سبو را بر زمین زد و شکست
He let the jug fall on the floor and it broke in pieces

پس با خود عهد کرد اگر روزی شود که زندانبان خوابگاه او را حرکتی بدهد و به سوراخ پی برد و چون خم شود که سوراخ را ملاحظه نماید سبو را بند کرده و چنین بر سرش بزند که مغزش پریشان گردد
and then his mind was made up when the jailer moved his bed and stooped to examine the opening he would kill him with his water jug

من وضع خودم را به سبو سیاق خودم بررسی کردم تو هم به راه و روش خودت همین کار را بکن.
I have looked it in the face, in my different way; look it in the face, you, in your different way.

دانتس به وی گفت که سبو از دستش افتاده و شکست
Dantes told him that the jug had fallen from his hands while he was drinking

در این وقت برای پیرمرد یک لیوان ویسکی خریده و از گروه چهار نفره بیلیاردباز با یک سبو بودوایزر پذیرایی کرده بود.
By then he had bought the old man a scotch and treated a foursome of pool players to a pitcher of Budweiser.