گیر انداختن (با دستان) oor Engels

گیر انداختن (با دستان)

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

hug

verb noun

Soortgelyke frases

درهم گیر افتادن یا انداختن
kink

با حلقه بستن یا گیر انداختن 6
loop

گیر افتادن یا انداختن
sandwich

ماده ی چسبناک برای گیر انداختن پرندگان
birdlime

(با طناب) گیر انداختن
noose

ناگهان دست کسی را خالی گذاشتن، یکدفعه کسی را بی هیچی گذاشتن، کنایه از اینکه کسی را در شرایط غافلگیرانه گیر انداختن یا روبرو کردن
catch someone off guard

حبس کردن، گیر انداختن
pen in

(درهم) گیر انداختن
impact

(تظاهر به جهل به ویژه در مباحثه به منظور گیر انداختن طرف) وارون نمایی (Socratic irony هم می گویند)
irony

voorbeelde

واسه خودتون روش هايي براي گير انداختن مجرمين داريد... مثلِ...
You have ways of finding things out- - like, things you do.

تو اونو واسه گير انداختنِ " گلن " و " مگي " مقصر ميدوني ؟
You blame him for scooping up Glenn and Maggie in the first place?

اين واسه گير انداختن يه قاتله
This is about putting a murderer away.

اونا فکر کردن تو يه خون آشامي بخاطر همين تو رو اينجا پيش ما گير انداختن.
They thought you were a vampire so they stuck you in here with us.

منم به اندازه تو دنبال گیر انداختن این یاروام " یوجین "
I want this man just as bad as you, Eugene.

گير انداختن سيگنال لغو شد
Jamming signal deactivated.

از فلش به عنوان طعمه برای گیر انداختن " لین " استفاده میکنی
You use the disk as bait to trap Lane.

شش تا زن سيصد يهودي را تو کليسا گير انداختن
six women locked three hundred jews in a church

، نمیخوام فضولی کنم ولی تمام این کارها بخاطر گیر انداختن مجید نصارـه ؟
I don't want to be out of line here, but is all of this about Majid Nassar?

گير انداختن
circumvent

خانوم ، شما گفتيد که مي خوايد براي گير انداختن ديو به ما کمک کنيد.
Miss, you just said you wanted to help us lure the demon.

سناتور لاکهارت خودشون رو توي اتاق کنفرانس گير انداختن.
Senator Lockhart managed to get himself stuck in the conference room.

نيازي نيست براتون توضيح بدم گير انداختن اين يارو چقدر اهميت داره.
I don't have to tell you what catching this guy would mean.

آلوده شده ها مامانم رو گیر انداختن
My mother was surrounded by infected.

آقای فورد شوخطبعانه مقدمهای چید و گفت آقای ای دن ما را اینطوری گیر انداختن البته بینتیجه است
It's rather absurd, Mr. Eden, to have caught us in this shape, Mr. Ford preambled airily.

بعد از اينکه تو رفتي اون خيلي به گير انداختن فيديروف نزديک شد
After you left, she got very close to Fedorov.

شش تا زن سيصد يهودي رو تو کليسا گير انداختن گذاشتن بسوزن
Six women locked 300 Jews in a church and let them burn.

نه به خاطر گير انداختن يک دلقک
not to hunt down some carnival barmy

گیر انداختن این روانی چجوری ما رو به کِرک و اگنس نزدیک تر می کنه ؟
How does taking down this lunatic get us closer to Kirk and Agnes?

تا بعنوان طعمه واسه گیر انداختن کلاوس و الایژا ازش استفاده کنیم
She'd have been perfectly safe with us.

گروگانمون رو نكشيد ازش براي گير انداختن جومانگ استفاده كنيد
don't kill our hostage to get prince ju mong

براي گير انداختن زنده يا مرده اين فضايي ، من تمام منطقه رو جستجو ميکنم قربان.
To capture the alien dead or alive, I'll have to comb the entire area, sir.

قاتل رو گير انداختن ؟
They ever catch who did it?

بعد از گير انداختن " ويلسون فيسک " شهرت خوبي دست و پا کردين
Quite a reputation after you took out Wilson Fisk.

ولي تو فروشگاه منو گير انداختن
But they cornered me in the shop "