absorbent oor Persies

absorbent

/əbs"ɔː(r)bənt/, /əbsˈɔː(r)bənt/ adjektief, naamwoord

absorbing liquids; swallowing; absorptive.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

جاذب

adjektief, naamwoord

Now, this is clearly extremely soft and absorbent cotton.
اين ، به وضوح يه نخ بي نهايت لطيف و جاذب هست

درآشام

درآشامنده

فروخور · نورگیر · کشنده · دارای خاصیت جذب · صدا خفه کن · نم گیر · هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند

Soortgelyke frases

absorb
(توجه کسی را) جلب کردن · (تکان یا ضربه را) تحمل کردن · (نور و صدا را) خفه کردن · آشامیدن · به خود کشیدن · به عهده گرفتن (هزینه و مخارج) · جذب کردن · جذب کردن (بدون بازتاب یاپژواک) · جذب کردن،تخصیص · خروشان کردن · درآشامیدن · درشت نوشتن · درمکیدن · درکشیدن · فراگرفتن · فرو بردن · قورت دادن · مجذوب کردن · مغروق کردن · مکيدن

shock absorber
(مکانیک) ضربه گیر · تکانکاه · فنر · کمک فنر · کمکفنر · کوبه گیر

absorbability
قابلیت جذب شدن · مجذوبیت

absorbing
جاذب · جالب · جذاب · درآشام · دراشام · چشم گیر

absorbant
جاذب · دارای خاصیت جذب · دراشام · درکش

absorbent cotton
پنبه ی جذب کننده (پنبه ای که دارای جاذبه ی بیشتری است و در جراحی به کار می رود) · پنبه ی جراحی

absorbent material
جاذب

absorbency
جاذبیت · جذب · قابلیت جذب · قدرت جذب · کشندگی

absorbable
جذب شدنی · جذب کردنی · قابل جذب · قابل نشف

voorbeelde

But since his hours were so long and so absorbing, and whatever money he made appeared to be going into clothes, she felt that she had no real reason to complain.
اما چون ساعات کار کلاید بسیار طولانی و وقتگیر بودند، و چنین به نظر میرسید که پسرش تمام درآمد خود را صرف خرید لباس میکند، الوی را احساس میکرد که دلیلی برای شکوه و شکایت در دست ندارد.

The handsome open face of the man who might perhaps be her husband absorbed all her attention.
بلکه چهره زیبا و گشوده مردی که شاید شوهر او میشد تمام توجهش را به خود جلب نموده بود.

The component alternately absorbs energy from the circuit and then returns energy to the circuit, thus a pure reactance does not dissipate power.
این بخش به صورت متناوب انرژی را از مدار جذب و سپس به آن بازمیگرداند، بنابراین یک راکتانس خالص، انرژی مصرف نمیکند.

aint it interesting that the truth is even harder to absorb than lies
من دوست ندارم كه حقيقت حتي دردناكش با دروغ قاتي بشه

Thenardier seemed to be absorbed in gloomy reflections, the prisoner did not stir.
تناردیه مثل این بود که در تفکرات تاریکی غوطهور است.

that if the captain have a family, or any absorbing concernment of that sort
که اگر ناخدا زن و بچه یا بستگی دیگری از آن قبیل داشته باشد

(John 1:3; Colossians 1:16, 17) Just think about the precious opportunity the Son had alongside his Father, absorbing the Father’s thoughts on matters and learning His will, standards, and ways.
(یوحنا ۱:۳؛ کولُسیان ۱:۱۶، ۱۷) قطعاً عیسی از آن فرصت پرارزش برای آموختن خواست پدرش و همچنین شناخت افکار، معیارها و شیوهٔ عمل او بهره میگرفت.

Matilda happened to be curled up in an arm chair in the corner, totally absorbed in a book.
اتفاقاٌ مات یلدا یک گوشه چهارزانو روی یک صندلی دستهدار نشسته بود و غرق مطالعه بود.

The amount of methane produced and absorbed yearly varies widely.
مقدار تولیدشده و جذبشدهٔ سالانهٔ متان بهطور گستردهای متفاوت است.

It absorbs, then thirstily gulps the blood.
سپس جریان خون را با عطـش جـذب میکند.

Weeks had no intention of undermining the boy's faith, but he was deeply interested in religion, and found it an absorbing topic of conversation.
وی کس نمیخواست که پایه ایمان این پسرک را ضعیف کند، امّا علاقه شدیدی به امر مذهب نشان میداد، و آن را ممتازترین موضوع برای بحث میدانست.

An improved Scotch yoke, with a means of absorbing sideways thrust, was patented in 1978 by William L. Carlson, Jr., US patent 4075898.
بهبود اسکاچ یوغ با استفاده از جذب وری محوری ثبت شد در سال ۱۹۷۸ توسط William L. کارلسون جونیور، US patent 4075898.

I was a bit absorbed, I admitted, blushing a deep red.
در حالی که عمیقاً سرخ میشدم ، گفتم یه کمی هشیار بودم

Paul admonished: “Ponder over these things; be absorbed in them, that your advancement may be manifest to all persons.”
پولس چنین تذکر داد: «در این امور تأمّل نما و در اینها راسخ باش تا ترقّی تو بر همه ظاهر شود.»

Between the rising ground of France and the German plain the river had carved its way, not without many a struggle, flooding the meadows, eating away the base of the hills, gathering and absorbing all the waters of the two countries.
میان تپههای فرانسه و دشت آلمان، رود برای خود راهی باز کرده، چمنها را فرا گرفته و پای تپهها را شسته بود، و آبهای هر دو کشور را گود کرده و در خود فرو برده بود.

By Bible study, by preparation for and participation in meetings, and by ‘pondering over these things, and being absorbed in them.’
با مطالعهٔ کتاب مقدس، با مطالعهٔ نشریات خود و شرکت فعال در جلسات و همچنین به این طریق که ‹در این امور تأمّل نماییم و در اینها راسخ باشیم.›

My mother was completely absorbent.
مادرم یک جذب کنندهی درست و حسابی بود.

They pretended to be absorbed in their books, but they followed him with their eyes, and watched all his movements, and bent over their books again when he looked at them.
آنها وانمود میکردند که سرگرم خواندن چیزی هستند، ولی چشم به او داشتند ومراقب حرکاتش بودند، و همین که کریستف نگاهش میکرد سرشان را به زیر میآورند و به کتاب پناه میبردند.

The mother watched the clouds, absorbed in herself.
مادر سرش سنگینی میکرد.

If we are to persevere in speaking the word of God, it is important that we study the Scriptures in a manner that allows us to absorb their message fully.
اگر میخواهیم در رساندن این پیام به مردم پایدار بمانیم بسیار اهمیت دارد که آن را مطالعه کنیم و مطالب آن را به خوبی هضم کنیم.

In the early 20th century, Argentina absorbed millions of immigrants, many of them Italians, who spoke mostly in their local dialects (mainly Neapolitan, Sicilian and Genoese).
در اوایل قرن ۲۰ ام، آرژانتین میلیونها نفر مهاجر را جذب نمود، که تعدادی از آنها ایتالیایی بودند که بیشتر به گویشهای محلی (بیشتر یناپلی، سیسیلی و ینوئا) تکلم مینمودند.

Sitting on the hard little couch, she clasped her handsbeside her, leaned toward him, absorbed him
تانیس که روی نیمکت چوبی کوچک نشسته بود دستهایش را پشت سرش قفل کرده و به سوی به بیت خم شده بود و حرفهایش را جذب میکرد

but she was absorbed in the delight of her budding love:
ولی او کام لا سرمست لذت عشق نورس خود بود؛

12 By being with him, the apostles could absorb some of the mind of Christ.
۱۲ رسولان در جوار عیسی میتوانستند قدری از فکر مسیح را از آن خود سازند.

The old man seemed absorbed in profound thought.
مثل این بود که پیرمرد در تفکری عمیق غوطهور است.