correspondent oor Persies

correspondent

/ˌkɔːɹɛˈspɑːndənt/, /ˌkɒɹɛˈspɒndənt/ adjektief, naamwoord

Corresponding.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خبرنگار

adjektief

journalist contributing reports from a remote location

There are a number of great special correspondents.
چندین خبرنگار ویژهی بزرگ در دنیا وجود دارند

مخبر

adjektief

Sir, my right hand correspondent redoubles his signals
مسی و مخبر سمت راست علامت را تکرار میکند.

مطابق

adjektief

The paragraph numbers, questions, and headings correspond to the standard edition.
شمارهٔ بندها و سؤالات و زیرعنوانها مطابق با مجلّهٔ اصلی تنظیم شده است.

طرف · گزارشگر · متناظر · متوافق · همبستگر · همخوان · همخوانگر · سازگار · مشابه · نظیر · (رادیو و روزنامه و غیره)خبرنگار · (ریاضی) همنگر · تطابق گر · شخص یا شرکتی که با شرکت دور دست دیگری رابطه ی بازرگانی داشته باشد · طرف معامله · طرف معامله- مکاتبه کننده · مکاتبه کننده · نامه نویس (کسی که با دیگری نامه رد و بدل می کند یا به روزنامه هاو غیره نامه می نویسد) · هم زینه · هم زینه گر · هم پاسخ

Soortgelyke frases

correspondence
(ریاضی) هم نگری · ارتباط · اشتراک وجه · به هم نویسی · تطابق · تناظر · توافق · سازگاری · مشابهت · مطابقت · موازات · مکاتبات · مکاتبه · نامه نگاری · نامه ها · هم نوشت ها · هم نویسی · هم نویسی ها · همانندی (correspondency هم می گویند) · همخوانی · همزینگی · همسانی

correspondency
رجوع شود به correspondence (معنی شماره ی یک)

Correspondence
مکاتبات

bank correspondent
بانک طرف معادل

correspondence school
مدرسه ی مکاتبه ای

correspondent bank
بانک طرف معامله

commercial correspondence
مکاتبات تجاری

Correspond
مشابه بودن، برابر بودن، مربوط بودن

correspondence analysis
آمار به عنوان علم · بهترين پيشبينيكننده خطي نااريب · تجزيه و تحليل آماري · تجزيه و تحليل رگرسيون چندگانه · تحليل احتمال · تحليل برگشت · تحليل عامل · تحليل عاملی · تحليل مبين · تحليل متناظر · تحليل مسير · تحليل مقطع عرضي · تحليل مولفه · تحليل واريانس · تحليل چند متغيري · تحليل کوواريانس · تغيير آماري · توزيع فراواني · روش مبين · روش مونت کارلو · روشهای آماری · عدم قطعيت آماري · فرآيندهاي تصادفي · نظريه بازي · نظريه بيزي · پراكنش آماري · چندهمخطي

voorbeelde

That distance was set at 2,000 cubits, which corresponds to somewhere between one half and seven tenths of a mile.
آن مسافت حدود ۲۰۰۰ ذراع (واحد اندازهگیری قدیمی) بود؛ مسافتی برابر با ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ متر.

In every way it corresponded with the scene of the old tragedy.
از هر نظر با صحنة آن فاجعة قدیمیمیخواند.

And if you want to read the full correspondence and the excuses and the explanations given by the drug company, you can see that written up in this week's edition of PLOS Medicine.
و اگر می خواین که صورت کامل مکاتبات و بهانهها و توضیحات شرکتهای دارویی را بخوانید٬ می توانید آن را مکتوب در شماره این هفته «پلاس مدیسن» پیدا کنید.

The correspondence, along with other relational model attributes such as primary keys, are specified using LINQ to SQL-defined attributes.
این تطابق از طریق خواص مدلهای ارتباطی (relational model attributes) مانند primary keys با استفاده از Attributeهای تعریف شده در LINQ TO SQL ایجاد میگردد.

The Watchtower of April 15, 1992, announced that selected brothers mainly of the “other sheep” were being assigned to assist the Governing Body committees, corresponding to the Nethinim of Ezra’s day. —John 10:16; Ezra 2:58.
برج دیدهبانی ۱۵ آوریل ۱۹۹۲ (انگل.)، اعلام کرد که برادران برگزیدهشده بیشتر از میان «گوسفندان دیگر» تعیین میشوند تا همانند نتینیم روزگار عزرا، با کمیتههای هیئت ادارهکننده همکاری کنند. — یوحنا ۱۰:۱۶؛ عزرا ۲:۵۸.

Moreover, once SMB and HML are defined, the corresponding coefficients bs and bv are determined by linear regressions and can take negative values as well as positive values.
علاوه بر این، زمانی که SMB و HML تعریف شوند، ضرایب متناظر آنها یعنی bs و bv به وسیلهٔ رگرسیون خطی تعیین میشوند و می توانند هر دو مقدار منفی و مثبت را اختیار کنند.

He corresponded actively with his maternal uncle, Don Jose Avellanos;
این مرد مدام با داییاش دو زن خوزه آویانوس مکاتبه داشت

Mrs. Gardiner, to whom the chief of this news had been given before, in the course of Jane and Elizabeth's correspondence with her, made her sister a slight answer, and, in compassion to her nieces, turned the conversation. When alone with Elizabeth afterwards, she spoke more on the subject.
خانم گاردی نر که قبلا اصل قضایا را از نامهنگاریهایش با جین و الیزابت دریافته بود، جواب مختصری به خواهر شوهرش داد، و برای مراعات حال بچههای همین خواهر شوهر موضوع صحبت را عوض کرد. بعداً وقتی با الیزابت تنها شد بیشتر درباره موضوع حرف زد.

Christiaan Huygens, learning of the subject from the correspondence of Pascal and Fermat, wrote the first book on the subject.
کریستین هیگنز با آگاهی از مکاتبات پاسکال و فرمات در این زمینه، اولین کتاب خود را در این باب نوشت.

His correspondence with the other brother, the ex prefect, a fine, worthy man who lived in retirement at Paris, Rue Cassette, remained more affectionate.
اما مکاتبه محبتآمیزش با برادر دیگرش، یکی از احکام قدیم که مردی رشید و صالح بود و در کوچه کاست در عزلت میزیست، برقرار ماند.

Those lyrics must now be adjusted to correspond with the wording of the revised edition.
پس لازم است که این سرودها با واژهها و عبارات ترجمهٔ دنیای جدید هماهنگ شود.

The only other possible pairings are GT and AC; these pairings are mismatches because the pattern of hydrogen donors and acceptors do not correspond.
تنها جفت شدگی ممکن GT و AC میباشد؛ این جفت شدگیها بخاطر عدم تطابق الگوی هیدروژن دهندهها و گیرندههای هیدروژن میباشد.

In the New Paleolithic period, which corresponds with the expansion of modern human intelligence in Iran, the construction of a blade of tools became common place.
در دوره پارینه سنگی جدید که مصادف با گسترش انسان هوشمند امروزین در ایران است، ساخت تیغه ابزار رواج یافت.

This hypothesis proposes that the controller (the brain) acts in the space of elemental variables (i.e. the rotations shared by the shoulder, elbow, and wrist in arm movements) and selects in the space of manifolds (i.e. sets of angular values corresponding to a final position).
این فرضیه مطرح میکند که کنترلر (مغز) در فضای متغیرهای عنصری فعالیت میکند (به عنوان مثال چرخشهای تقسیم شده درحرکات شانه، آرنج و مچ دست) و در فضای منیفولدها انتخاب میکند (مثلاً مقادیر زاویه ای را با توجه به موقعیت نهایی انتخاب میکند).

In languages as diverse as Amharic, Yoruba, and Zuni, semivowels are produced with a narrower constriction in the vocal tract than their corresponding vowels.
در زبانهای گوناگون مانند: Amharic، Yoruba، and Zuni، نیم مصوتها نسبت به مصوتهای مشابهشان تنگ تری در دستگاه آوایی تولید میشوند.

Stop codons were historically given many different names, as they each corresponded to a distinct class of mutants that all behaved in a similar manner.
کدونهای خاتمه بر اساس سابقهٔ تاریخی شان اسامی مختلفی گرفتهاند زیرا که هر یک متناظر شدهاند با یک کلاس مجزا از موتانها که همگی به یک شکل رفتار کردهاند.

It seems as though the Ministry of Magic's troubles are not yet at an end, writes Rita Skeeter, Special Correspondent.
گزارش خبرنگار ویژهی پیام امروز، ریتااسکیتر، حاکی از آن است که مشکلات وزارت سحر و جادو هنوز به پایان نرسیده است.

In the conventional Keynesian use of the AS-AD model, the aggregate supply curve is horizontal at low levels of output and becomes inelastic near the point of potential output, which corresponds with full employment.
در استفاده کینزی مرسوم از مدل AS-AD، منحنی عرضه کل در مقادیر پایین تولید افقی است و به تدریج با نزدیک شدن به نقطه تولید بالقوه که در ارتباط با اشتغال کامل است بی کشش میشود.

to the house of Abd el Kader, Feisal's agent, a well informed, efficient, quiet and dignified person, with whom we had had correspondence when he was postmaster in Mecca, and the Survey in Egypt had been making stamps for the new State.
عبد القا در، مردی با اطلاعات کافی، با کفایت، و آرام و بزرگمنش بود. زمانیکه رییس پستخانه مکه بود، ما با او مکاتبه میکردیم و اداره بررسیها در مصر برای کشور جدید مشغول تهیه تمبر بود.

According to film critic Roger Ebert's introduction to the DVD set, Kieślowski said that the films did not correspond exactly to the commandments, and never used their names himself.
طبق مقدمهای که راجر ایبرت بر مجموعهٔ دی.وی. دیهای این مجموعه نوشته است، کیشلوفسکی گفته بوده که فیلمها دقیقاً بر فرمانها منطبق نیستند و خودش نیز هرگز نام فرمانها را بر آنها نگذاشت.

The highest piles correspond to those sites which somehow are better connected than the others, more pointed at than the others.
تودههای بزرگتر مربوط به سایتهایی هستند که از بقیه بهتر متصل شدند، بیشتر به اونها ارجاع شده.

So the 17th day corresponds approximately to the first of November.
بدین ترتیب، هفدهمین روز تقریباً مصادف میباشد با اوّل ماه نوامبر.

The webgraph is a directed graph, whose vertices correspond to the pages of the WWW, and a directed edge connects page X to page Y if there exists a hyperlink on page X, referring to page Y. The degree distribution of the webgraph strongly differs from the degree distribution of the classical random graph model, the Erdős–Rényi model: in the Erdős–Rényi model, there are very few large degree nodes, relative to the webgraph's degree distribution.
وب گراف یک گراف جهت دار است که رئوس آن مربوط به صفحات WWW و یالهای جهت دار آن ارتباط صفحه X به صفحه Y در صورتی که وجود داشته باشد یک لینک در صفحه X که اشاره کند به صفحه Y. توزیع درجه در وب گراف بسیار متمایز است توزیع درجه گرافهای کلاسیک تصادفی مدل Erdős–Rényi مدل: در مدل Erdős–Rényi تعداد کمی از درجههای بزرگ راس نسبت به توزیع درجه وب گراف وجود دارد.

The report is based on extensive phone interviews and email correspondence with protesters, journalists, human rights defenders, and the families of detained political figures.
این گزارش مبتنی بر مصاحبه های تلفنی و تماس های ایمیلی فراوان با معترضین، روزنامه نگاران، مدافعین حقوق بشر و خانواده های چهره های سیاسی بازداشت شده است.

I knew this correspondence school business hadbecome a mighty profitable game
البته من میدانستم که این کار تدریس مکاتبهای خیلی پر منفعت شده است