horror oor Persies

horror

/ˈhɔɚ/, /ˈhɑɹ.ɚ/, /ˈhɔɹ.ɚ/ naamwoord

An intense painful emotion of fear or repugnance.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

ترس

naamwoord

Dementors affect you most because there are true horrors in your past.
ديوانه سازها تاثيرشون رو تو بيشتره چون در گذشته تو ترس هاي حقيقي وجود داره.

دهشت

naamwoord

Anything is better than the horror of that.
هر چیزی به این احتمال دهشت بار ترجیح دارد.

وحشت

naamwoord

I can feel Danes horrors from here without even looking at him.
میتوانم بدون نگاه کردن به دین وحشت او را از اینجا ببینم.

هراس · خوف · دفع · (در اصل) سیخ شدگی مو (در اثر ترس یا سرما) · (در اصل) لرزه (در اثر ترس یا سرما) · (عامیانه - به ویژه بچه) شیطان · (عامیانه) بسیار بد · بسیار زشت · بسیار ناخوشایند · ترس و بیزاری · خوف آور · دهشت زایی · مایه ی ترس و انزجار · مایه ی شر · مور مور · وحشت انگیز · وحشت انگیزی · وحشت و تنفر

Horror

A content descriptor developed by the Computer Entertainment Rating Organization (CERO).

Soortgelyke frases

psychological horror
وحشت روانشناختی

horror-struck
دهشت زده · وحشت زده (horror-stricken هم می گویند)

comedy horror
کمدی ترسناک

body horror
وحشت جسمی

horror movie
فیلم ترسناک

horror fiction
وحشت (گونه هنری)

horror film
فیلم ترسناک

survival horror
ترس و بقا

voorbeelde

and then Grandmother Majauszkiene, as the old lady was called, proceeded to recite to them a string of horrors that fairly froze their blood.
بعد خانم پیر که او را ننه مایوش کین صدا میزدند، به شرح یک سری داستانهای دهشتناک پرداخت که خون را در عروقشان منجمد کرد.

W what do you want to d d dose me with all sorts of horrors for now the pain is gone?
چرا حالا که دردی وجود ندارد میخواهید انواع چیزهای وحشتناک را به من بخورانید؟

said Albert, horror stricken
آلبر متوحشانه گفت

My second reaction was horror.
دومین واکنشم وحشت بود.

The truth was horror.
حقیقت چیزی جز خوف و وحشت نبود.

It is the shadow of an ancient horror.
سايه اي از وحشت کهن

unleash the horror within
موجود وحشتانگیز درون اون رو آزاد کنه

I'd swallowed too much horror.
من ترس زيادي بلعيده بودم

I was a living nightmare, straight from the pages of a horror novel.
من یک کابوس ابدی بودم، مستقیم از صفحات یک رمان ترسناک میآمدم.

I stare at her, frozen in horror.
از شدت ناراحتی و وحشت سر جایم منجمد شده بودم

Manson's eyebrows shot up in horror.
ابروهای مان سون با وحشت بالا پریدند:

Merry crawled on all fours like a dazed beast, and such a horror was on him that he was blind and sick.
مری مثل جانوری منگ روی چهار دسـت و پا میخزید و چنان وحشتی بر او مستولی شده بود که چشمش جایی را نمیدید و دلآشوبه داشت.

When Father Watty found out he threw up his hands in horror.
پدر واتی که این را دانست دستهایش را رو به آسمان بلند کرد.

I can feel Danes horrors from here without even looking at him.
میتوانم بدون نگاه کردن به دین وحشت او را از اینجا ببینم.

The public always has a horror of anything characteristic.
باید دانست که مردم همیشه از آنچه دارای ویژگی است سخت میترسند.

Dementors affect you most because there are true horrors in your past.
ديوانه سازها تاثيرشون رو تو بيشتره چون در گذشته تو ترس هاي حقيقي وجود داره.

There was scarcely time to experience a thrill of horror before we saw that the little wretch was safe. Heathcliff arrived underneath just at the critical moment;
هیندلی ناگهان فریاد وحشتناکی برکشید ولی بلافاصله متوجه شد که بچه عیبی نکرده است و سالم مانده است، زیرا هیتکلیف که درست در آن موقع به زیر بالکن رسیده بود در همان لحظه بحرانی که طفل در حال سقوط بود متوجه خطر شد

When Anna Fyodorovna Madame Krassotkin heard of her son's exploit, she almost went out of her mind with horror.
هنگامی که خانم کراسوتکین دریافت پسرش چه کرده است نزدیک بود گرفتار جنون شود

and his misery and horror grew and were more and more intense.
و رنج و وحشت و فشار درونی او شدت و حدتی بیشتر میگرفت.

Neither Napoleon nor any of his generals had ever before seen such horrors or so many slain in such a small area.
نه ناپلئون و نه هیچ یک از ژنرالهای او هرگز چنین منظره موحش و این اندازه کشته را در چنین فضای کوچکی ندیده بودند.

The sound reminded me of that part of the horror movie when the victim realizes she's forgotten to lock her deadbolt.
این صدا من را یاد قسمتی از یک فیلم ترسناک میانداخت که قربانی به یاد میآورد که فراموش کرده در را قفل کند.

but when, by chance, she raised them, he shivered at the horror in their shadows.
اما هنگامی که برحسب تصادف آنها را بلند میکرد، مارتینی از هراسی که در سایه آنها بود بر خود میلرزید.

yet I had by this time taken such a horror of his cruelty, duplicity, and power
با این همه چنان ترسی از بیرحمی و دورویی و زور و بیداد او پیدا کرده بودم

I felt not the horror
من وحشت نکرده بودم،

the more sensibility you betray of their just horrors, the more I shall like you.
هرچه احساساتت را در مورد این آدمهای وحشتناک بیشتر نشان بدهی من هم بیشتر از تو خوشم میآید.