(در یک گروه) همکاری کردن oor Engels

(در یک گروه) همکاری کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

team

verb noun

Soortgelyke frases

همکاری اقتصادی کردن (cooperate هم می نویسند)
cooperate

همکاری کردن
coact · collaborate · collect · compete · consociate · conspire · cooperate · garner · gather · help out · pull together

همکاری کردن با
align

زیر جلی (با بد کاران) همکاری کردن
connive

ارج گذاری (نام کسانی که همکاری یا کمک کرده اند)
credit line

voorbeelde

برای همکاری کردن مشتاقیم.
We're eager to collaborate.

با همکاري کردن با مردي که قصد کشتن منو داره
By collaborating with a man who's trying to kill me.

فقط محض اطلاعت ، همکاري کردن اختياري نيست
Just so you know, cooperation's not optional.

بعيد ميدونم اندي تمايل زيادي به همکاري کردن داشته باشه
I don't think Andy is in a very cooperative place.

سيزده بانک براي نجات چرچيل شوارتز در سال 2000 همکاري کردن
Thirteen banks were approached in 2000 to rescue Churchill Schwartz.

در محل کار، توانایی کنار آمدن با دیگران، همکاری کردن .
At work, the ability to get along well with others, to cooperate,

وقـتی همکاری کردن را میآموزید، وقتی میآموزید که بـا دیگـران کـار کـنید، نـتایج بهتری ارائه میدهید.
When you learn to cooperate and work effectively with others, with each person taking the part of the job that they are most suited to do well, you will be amazed at what you can accomplish.

شما بعنوان رهبران و مدیران آیا همکاری کردن را برای آدمها بطور شخصی مفید میکنید؟
You, as leaders, as managers, are you making it individually useful for people to cooperate?

چرا این امر اهمیت دارد؟ عیسی از ارزش همکاری کردن در خدمت موعظه آگاه بود.
Why Important: Jesus recognized the value of preaching with a companion.

۹ یک راه دیگر برای کمک به پیشگامان همکاری کردن با آنان در خدمت موعظه است.
9 Would you like to help the pioneers in the ministry?

همکاری کردن اقدام ممتازی نیست، چگونگی تخصیص دادن تلاش شماست.
To cooperate is not a super effort, it is how you allocate your effort.

روزنامه وال استريت داره به همه مي گه که در حال همکاري کردن با سي آي اي هست.
The Wall Street Journal is telling everybody it's co-operating with the CIA.

من بغير از همکاري کردن ديگه چيکار کردم ؟
What have I done lately other than cooperate?

قبلاً که ارواح با " اونالاک " همکاري کردن
Spirits worked with Unalaq.

سخته بخوايم باور کنيم که ايالت هاي اين کشور ، هنوز فکر ميکنن تأثيرگذارن ، حتي تو همکاري کردن
Hard to believe that nation states still think they have any influence, even in cooperation.

نه با همکاري کردن با همسر رئيس جمهور.
Not by linking arms with the president's wife.

خب ، وقتي توضيح دادم ممکنه يه صربستاني مرده اين داخل باشه خيلي همکاري کردن
Well, once I explained there might be a dead Serbian inside, they were very accommodating.

یا خوابشون برده یا با دشمن همکاری کردن
Either they fell asleep or they conspired with the enemy.

به نظرم تو یه دوره طراوت برای همکاری کردن همکارها لازم داری
I think you need a refresher course on how partnership works.

پس، همکاری کردن کار احمقانهای است.
It takes being stupid to cooperate, then.

من همچنین شروع به استفاده از موزیک کردم، همکاری کردن با هنرمندان ، اونایی که موزیک های vaporwave می سازند.
I also started to use music, collaborating with artists who create music called vaporwave.

آیا همکاری کردن یا نکردن واقعا به نفع فردیشان است ، اگر وقتی همکاری میکنند، از لحاظ فردی بدتر هستند؟
Is it really in their personal interest to cooperate or not, if, when they cooperate, they are individually worse off?

... اگه ندی ، میتونیم این عکسُ ببریم پیش قاضی و حکم بگیریم اما آخرین فرصت برای همکاری کردن رو از دست میدی
If you don't, we can take that picture to a judge and get a warrant, but then you've lost your only chance to cooperate.

( اَعمال ۲۰:۲۸) با همکاری کردن با پیران جماعت نیز میتوانیم نشان دهیم که به یَهُوَه توکّل میکنیم. — عبرانیان ۱۳:۱۷.
(Acts 20:28) By cooperating with the elder arrangement in the congregation, we also show that we trust in Jehovah. —Hebrews 13:17.

به عنوان مثال، یاد آوری عواید همکاری کردن، به مردم یا فواید اجتماعات، باعث میشه افراد ثروتمندتر درست به اندازه افراد فقیر تساوی گرا باشند.
For instance, reminding people of the benefits of cooperation or the advantages of community, cause wealthier individuals to be just as egalitarian as poor people.