(قایقی که از به هم بستن چند تخته درست شود) کلک oor Engels

(قایقی که از به هم بستن چند تخته درست شود) کلک

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

raft

verb noun

Soortgelyke frases

کلک باز
trickster

کلک زدن
fiddle · hoodwink · hornswoggle · humbug · mystify · outfox · outsmart · overreach · scheme · shuck

کلک زنی
dirty pool · double-dealing

بهتر دوز و کلک سوارکردن
outwit

با کلک ترابری کردن
raft

قابل کلک رانی
floatable

(مزاح آمیز) کلک زدن
spoof

دوز و کلک زدن
circumvent · jockey · wind

کلک سوار کردن
hoax

voorbeelde

اينجا جاي خوبي واسه کُس کَلَک بازي کردنه ، وقتي تو اينجا نيستي
It's a great place to jerk off when you're not around.

کلک بمب
Bomb threat.

و كلك مادرش رو كند
To Beowulf!

اون گذاشت نه بار بهش کلک چيني بزنن .اوه
She done let them Chinese trick her nine times.

من پريدم روي کلک و وقتي برگشتم ، ديدم چاقوش رو درآورده.
I jumped over and turned back just as the knife came out.

بهمون کلک زدن.
We've been fooled.

... بله بنده هر شب داشتم كلك مي زدم
Yes, I was playing hooky every evening alone in there.

چرا بايد يه نفر بخواد بهت کلک بزنه ؟
Why would anyone set you up?

فکر میکنم که به درویش کلک زدهام.
I think I outfoxed Dervish.

اون ما رو کلک زد ، کيت
She fooled us, Kate.

اما اینها کلک هایی است که باید با دقت استفاده بشوند.
But these are tricks around the margins.

شلي تو همه کلک ها رو بلدي
Shelley, you really know all the tricks.

این کلک اخیر دیگر غیرقابل تحمّل بود.
The last deception was more than he could bear.

من فقط اون ابلهي بودم که کلک تورو باور کرد
I am just the fool that got played.

اما گفتم نمیخواهم و بهش یاد دادم کلک را چطور پیدا کند.
But I said I didn't; so I told him just how to find the raft

بهش کلک نميزنين
You're not deceiving her.

پارلمان حرومزاده درحال تلاشن که دوباره بهم کلک بزنه با لايحه ي جديد براي محروم کردن جانشين هام
Those Parliament bastards are trying to shaft me again wih the new bill to exclude my successors

هاولی حتماً کلک بدتری در آستین دارد.
Hawley has got some deeper plan than this.

اين كلك حلقه بود
thats the ring trick

کلک اینه که شما نمیتوانید آنها را ببینید، نمیتونید باهاشون حرف بزنید.
The trick is you can't see them, you can't talk to them.

اون به ما كلك زد
he tricked us

من از کلک هات خوشم مياد
I like your trick

تو وجودش جز دروغ و کلک نیست
There's naught left in him but lies and deceit.

خوشبختانه یه کلک اون دوروبرا هست.
Fortunately, there happens to be a raft nearby.

يعني اين قرارداد ـمون گهگداري دچار اين کلک کاريا نميشه ؟
Does this arrangement get a little tricky at times?