(به آهستگی) به بیرون جاری شدن
bleed
به آهستگی oor Engels
به آهستگی
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
easy
روزها و هفتهها گذشت و کشتی پکوئود عاج گون به آهستگی از عرض چهار میدان گشت جداگانه گذشته بود:
Days, weeks passed, and under easy sail, the ivory Pequod had slowly swept across four several cruising grounds;
lazily
slow
نفس عمیقی کشیدم و به آهستگی بیرونش دادم، سعی داشتم به احساس خشمی که داشتم غلبه کنم.
I looked down and breathed deep and slow, trying to get a grip on my fury.
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
به اهستگی
Vertalings in die woordeboek Persies - Engels
slackly
slowly
او ابتدا به اهستگی و بعد با اعتماد بیشتری شروع بگفتن داستان مارگارت به رئیسش کرد.
Slowly at first, and then with more confidence, he began to tell his superior about Margaret.
softly
Geskatte vertalings
Vertoon algoritmies gegenereerde vertalings
Soortgelyke frases
voorbeelde
Advanced filtering
Voorbeelde moet herlaai word.
بک به آهستگی میگوید: معذرت می خوام، اما من نمی تونم پسش بدم.
He' s usually here at this time, but today he' s outMIZAN MIZAN
وی به آهستگی سرش را به راست و چپ حرکت میداد
Now you rememberMIZAN MIZAN
تریسی آرام و ساکت ایستاده بود و به آهستگی نفس میکشید.
Their address should be right there on the sales slipMIZAN MIZAN
به آسمان نگاه کرد و قطره اشکی به آهستگی در این نگاه نیش زد.
Metering a limited quantity of pure gas (CO or C#H#) by means of a gravimetric techniqueMIZAN MIZAN
آتوز به آهستگی به آرامی گفت: او هم آنچه ما دیدیم دیده است.
Take a look at himMIZAN MIZAN
در این وقت ملکه رفت به طرف کومینژس و به آهستگی چیزی به وی گفت.
As observed for angiotensin converting enzyme inhibitors, irbesartan and the other angiotensin antagonists are apparently less effective in lowering blood pressure in black people than in non-blacks, possibly because of higher prevalence of low-renin states in the black hypertensive population (see sectionMIZAN MIZAN
در زمهریر نمنم باران لندن به آهستگی سنگفرش را میپیمودند.
I never loved my husband, if that' s what you' re wondering aboutMIZAN MIZAN
به آهستگی آنها را برداشت؛
Who forced you?MIZAN MIZAN
سپس به آهستگی نشست
Cover ' em, brother, cover ' emMIZAN MIZAN
مثلاً غلظت یک یون که به آهستگی تغییر میکند.
she' s hanged herselfWikiMatrix WikiMatrix
پدر به آهستگی گفت: چه عالی است.
They took a report, butthey don' t think he' s missingMIZAN MIZAN
در اولین فرصت به اتاق نشیم آمد و بیدرنگ، به آهستگی و با نهایت ادب گفت:
I may be asking a great deal ofyouMIZAN MIZAN
بله، او به آهستگی گفت.
While we' re walking down there, you keep lookingat us and smilingMIZAN MIZAN
او به آهستگی و به زیبایی میخواند و از طریق او من دنیای جدیدی را کشف کردم.
If my wife has to work, who' s gonna look after the kids?WikiMatrix WikiMatrix
به آهستگي در بالاي طعمه مستقر مي شود
it had a # licenseOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
توسعهدهندگان دراگونفلایبیاسدی هم به آهستگی در حال تبدیل کردن درایورهای خود به تکنولوژی باسدیامای هستند.
As you can tell, we are over our advertising budget for the monthWikiMatrix WikiMatrix
همچنان در این دشت به آهستگی روان بودیم که ناگه صدایی یک نواخت و ممتد به گوش رسید.
You' re kidding, right?MIZAN MIZAN
فرود من به نظر به آهستگی او میرسید.
The most commonly used system is a cofactor-supplemented post-mitochondrial fraction (S#) prepared from the livers of rodents treated with enzyme-inducing agents such as Aroclor # or a combination of Phenobarbitone and ß-naphthoflavoneMIZAN MIZAN
اسب هم به آهستگی دنبالشان میرفت.
Even if I never saw it beforeMIZAN MIZAN
مادر سرش را به آهستگی بالا آورد
theres a hospital volunteer banquetMIZAN MIZAN
پس به آهستگی برخاست و بهسویش رفت.
Are we gonna do it or are we gonna talk about it?MIZAN MIZAN
سپس مردها میآمدند و در گرگ و میش بامداد به آهستگی با هم گپ میزدند
Nobody knows, and nothing is certainMIZAN MIZAN
ملکه به آنان آموخته که در صفوف منظم به آهستگي حرکت کنند براي لذت خود مردم
There is no pharmacological reasonto expect that commonly prescribed medicinal products used in the treatment of asthma will interact with omalizumabOpenSubtitles2018.v3 OpenSubtitles2018.v3
این دود به آهستگی بالا میرفت و پیوسته تازه میشد؛
Planning obligations for the transport of animalsMIZAN MIZAN
ما به آهستگی به طرف جائی که شترها را خوابانیده بودیم بازگشتیم و در آنجا خوابیدیم.
Besides, everybody remembers high school way worse than it wasMIZAN MIZAN
316 sinne gevind in 5 ms. Hulle kom uit baie bronne en word nie nagegaan nie.