دستان (با legend و saga مقایسه شود) oor Engels

دستان (با legend و saga مقایسه شود)

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

myth

naamwoord

Soortgelyke frases

آلت دست دیگری
puppet

(با کف دست یا چیز مسطح) ضربه
smack

این دست و آن دست کردن
delay · fudge · haver · hesitate · vacillate · waver · wobble

(امریکا - خودمانی) اتومبیل دست دوم که خیلی خوب کار کند (creampuff هم می نویسند)
cream puff

تکان دادن دست و سر و غیره (به منظور بیان چیزی)
gesture

voorbeelde

در دستان يک وحشي ملاقات كرد ، درسته
at the hands of a wild savage, did he

دستان قدرت اغلب ویرانگر است
The hands of Power Are often destructive.

ما با دستان خودمون دنيا را به مرز ويراني برديم
who have brought the world to the verge of ruin

و به جای چنگال دستان انـسانی دارد.
And it has human hands instead of paws.

، بهم اعتماد کن ، اسلحه را پائين بيار. زندگيت در دستان لينه
trust me. even with that gun, its lynn who holds your life in her hands

من او را با دستان خویش در خاک کردم.»
Allah Himself has thrust him into my hands.

قبل از اينکه خليج در دستان مرد ديوانه اي بيافته.
Before the bay fell into the hands of a madman.

دستان یک زن.
A woman's hands.

رت ساعت را در دستان مشتاق به و نی رها کرد و از جا برخاست .
Rhett handed his watch into Bonnie's destructive grasp and rose lightly to his feet.

نبايد منو به اينجا ميكشوندي ، دستان - چاره ديگه اي نداشتم
You shouldn't have brought me here, Dastan.

زندگي اون در دستان توئه
His life is in your hands.

اين کاره هر سلطنتيه که از هر کسي حمايت نمي کنه از تهي دستان بکنه
It is the business of every sovereign to champion the dispossessed, for no one else will.

ميبينم كه دستان برگشته
I see that Dastan has indeed return.

يه روز لذت برادر پادشاه بودن را خواهي چشيد ، دستان
One day, you'll have the pleasure of being brother to the king, Dastan.

اين كاري نيست كه تو بتوني انجام بدي ، دستان
This isn't something you can do, Dastan.

نگفتم دستان شفابخش!
The hands of a healer, I said.

گویند نسبت به رعایا و زیر دستان مهربان بود.
Revelation says: "Blessed and holy is he who has part in the first resurrection.

من با مهارتی غیر معمول دست گلم را درست در دستان حیرت زدهی آن جلا پرتاب کردم.
I threw my bouquet with atypical skill, right into Angela's surprised hands.

ولی وقتی سم وحشیانه از کنترل خارج شد سرنگ از دستان ایزابل خارج شد.
but it jerked out of his arm as he seized violently.

محاكمه دستان بهش فرصت تا دروغ هاشو ادامه بده
Putting Dastan on trial would give him a stage for his edition.

دستان من براي تو بي تجربن
I will work my hands raw for you.

وقتي سرنوشت کل گروه تجاري در دستان توست ، اينجوري صحبت نکن
don't say that when you have the fate of the whole merchant group in your hands

با دستان غيرمسلح تو رو مي کشم!
I'll kill you with my bare fuckin'hands!

دستان سالادي ادوارد فقط جاش را دست مالي کرد
edward saladhands just groped josh

تمام دنيا در دستان شما خئاهد بود
and shot, whole world would be shot