قهوه ای oor Engels

قهوه ای

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

br

brown

adjektief

یکی از گربه ها سیاه است و دیگری قهوه ای است.
One of the cats is black, the other is brown.

browned

adjektief

یکی از گربه ها سیاه است و دیگری قهوه ای است.
One of the cats is black, the other is brown.

brownish · chocolate-brown · dark · dark-brown · walnut

Soortgelyke frases

قهوه ای مایل به زرد یا سرخ
sienna

(جانورشناسی) خفاش قهوه ای (جنس Nyctalus به ویژه N. noctula - درشت اندام و بومی اروپای غربی)
noctule

(شیمی) کاغذ زردچوبه (که اسید بوریک آن را قهوه ای مایل به سرخ و قلیا آن را قهوه ای می کند)
turmeric paper

قهوه ای مایل به زرد یا قرمز
russet

مایل یه قهوه ای یاخرمایی
brownish

(اغلب با B بزرگ) عضو فوج یورش حزب نازی آلمان (که پیراهن قهوه ای می پوشیدند)
brownshirt

(جانورشناسی) گاو مار (جنس Pituophis - مار درشت و قهوه ای فام و بی زهر و بومی امریکای شمالی)
bullsnake

نان قهوه ای (که از آرد تیره درست می شود)
brown bread

(جانورشناسی) سگ اسپانیل آبی امریکایی (موهای مجعد قرمز مایل به قهوه ای دارد)
american water spaniel

voorbeelde

اونها کفشهای خاصی بودن ، قهوه ای
They were special shoes, brown.

در گوشه و کنارش دستههای قهوه ای رنگی ،
upon the surface of which he could detect many heaps of freshly fallen brown

کلاه کوچک قهوه ای رنگش را که چنان نونورار به نظر نمیرسید
She had on a small brown hat that did not look any too new

چشمهای قهوه ای به خاطر تیرگیشان مسطح به نظر میرسیدند
brown eyes often seemed flat in their darkness

ناگهان رنگ قهوه ای چهرهاش پرید
all the brown had gone out of his face

از خوش شانيِ من ، يه بانوي مو قهوه اي هستش که عاشق جواب مثبت دادن به منه.
Lucky for me, there's a flaxen-haired maiden who loves to say yes.

برنج قهوه اي و سبزي ندارن ؟
Don't they have brown rice and vegetables?

عواد، جوانی خشن با پوستی قهوه ای و حدودا هیجده ساله بود.
Awad was a ragged, brown skinned lad of perhaps eighteen

صورتش رنگ پریدهتر مینمود و چشمان قهوه ای رنگش گشادهتر.
Her face went whiter and her brown eyes dilated enormously.

کایرا قهوه ای رو برمی داره ، مطمئن باش
Kyra would want the brown, for sure.

چه شما سفيد ، قهوه اي ، خاکي يا هر رنگ ديگه اي باشيد
whether youre white, or brown, or khaki, whatever that color is

با موهای قهوه ای قرمز.
With redbrown hair.

مو قهوه اي ها که خيلي خوشگلن
Gingers are beautiful.

موهاي قهوه اي ، چشم هاي قهوه اي
Brown hair, brown eyes.

با چشمان قهوه ای رنگ زیبا، تیره، بیحالت، که گاه شعلهای اندوهگین و خشن در آن برافروخته میشد،
she had fine brown eyes, dull and rather inexpressive, though every now and then there glowed in them a hard, mournful light.

اندازه محيط هاله قهوه اي دور نوک سينه ات چنده ؟
What is the circumference of your areolas?

خب قهوه ای روشن رنگ مورد علاقه ام است
Well, my favorite color is light tan.

چشمهای قهوه ای وحشتزدهی وین کی از لای انگشتهایش معلوم بود
Winky's petrified brown eyes were visible through her fingers.

آقای بروک جوانی بود موقر و ساکت، با چشمان قهوه ای مردانه و زیبا و صدایی مطبوع.
Mr. Brooke was a grave, silent young man, with handsome brown eyes and a pleasant voice.

پشت قهوه ای خاکی رنگی داشت هم رنگ با گرد و خاک.
The back was brown gray, like the dust

ميدوني که ، لباس ها قهوه اي ، غذاي قهوه اي.
You know brown clothes, brown food.

... کلر پريچت با اون موهاي بلوند ، چشم هاي قهوه اي. لبخند زيبا
Claire Pritchett with the blond hair and those brown eyes, great smile.

قهوه اي چيزي ميخواي ؟
Do you want a coffee or something?

دختر موهای پرپشت قهوه ای داشت و دندانهای پیشینش کمی درشت بود.
She had lots of bushy brown hair, and rather large front teeth.

ضمن مذاکره درباره کت و شلوار قهوه ای رنگ خود قدری مهربانی به خرج داد.
He was fairly amiable in the conference on the brown suit.