relai oor Persies

relai

naamwoord manlike

transmission d’un ordre, d’un message

Vertalings in die woordeboek Frans - Persies

رله

naamwoord manlike

voorbeelde

La loi de Moore était juste la dernière partie de cela, sur un circuit intégré, où nous réduisions les transistors, mais nous avions des calculatrices électromécaniques, des ordinateurs basés sur relais qui ont décodé le code allemand d'Enigma, les tubes à vide dans les années 1950 ont prévu l'élection d'Eisenhower, les transistors discrets utilisés dans les premiers vols spatiaux et puis la loi de Moore.
قانون مور آخرین بخش از آن است، در یک مدار مجتمع، جاییکه ما ترانزیستورها را کوچک میسازیم، ولی ما ماشین حسابهای الکترومکانیکی داشتیم، کامپیوترهای مبتنی بر رله که رمز آلمانی انیگما را شکستند، لوله های خلاء در سال 1950 که انتخاب آیزنهاور را پیش بینی کردند، ترانزیستورها محتاطانه در اولین سفرهای فضایی مورد استفاده قرار گرفتند و سپس قانون مور.

Merci d'avoir pris le relais.
مرسی که شرکت رو جمع و جور کردی

Le Relais.
پیش چراغ.

Nos ingénieurs à Quantico ont analysé le flux des tours de relais depuis la nuit où il nous a échappé.
مهندسين ما توي " کوانتيکو " ترافيک برج مخابراتي رو از اون شب که از دستمون تو شهر در رفت آناليز کردن

Quand j'ai quitté l'île, John a pris le relais.
وقتي جزيره رو ترک کردم ، جان جاي منو گرفت.

Vous avez fini la phase une, on prend le relais.
شما مرحله ی اول رو انجام دادید ، ما از اینجا ادامه ش میدیم

C'était le relais d'armature.
اون صدای آرمیچر بود.

Il surveille un type. En attendant qu'un autre prenne le relais.
مواظب یه یاروئه تا من بتونم یه کم استراحت کنم

Le Relais, il t'appelle.
چراغ ، اون مداوم باهات تماس میگیره.

J'ai intercepté le signal au relais téléphonique.
تونستم توي سينگال برج مخابراتي تداخل ايجاد کنم

Nous devrons alors passer le relai à la jeunesse.
و وقتي رو به رو شديم ، بايد جا را به جوان تر ها بدهيم.

Votre relais de carburant est manquant.
رابط ِ سوختت نیست.

Les relais sont intacts.
تقويت کننده ها سالمن

Message reçu de la Terre, via le relais " Jupiter ".
پیام از زمین رسیده از طریق خط ارتباطی ژوپیتر

En cas de défaillance du système informatique, Borman aurait pris le relais.
اگر کامپیوتر از کار میافتاد، بورمن هدایت را در اختیار میگرفت.

Nous prendrons le relais d'ici.
از اونجا به بعدش با ما

Je prends le relais dans 6 heures.
6ساعت دیگه میام

Tu peux prendre le relais?
میتونی جام رو بگیری ؟

Il a chargé ses disciples de prendre le relais.
او پیروانش را موظف ساخت که به موعظه و تعلیم ادامه دهند.

Quand une génération en remplace une autre, les plus jeunes prennent le relais des plus âgés.
همچنان که نسلی جایگزین نسل دیگر میشود افراد مسنتر وظایف خود را به جوانترها میسپارند.

Une technique de récupération de données des relais GSM permet aux policiers de savoir qui a utilisé une ou plusieurs relais de communication, et quand ; une technique connue pour révéler l'emplacement de dizaines, voire de centaines de milliers de personnes.
از طریق یک روش شناخته شده به نام تخلیه برج های تلفن، نهادهای مجری قانون می توانند بگویند که چه کسی چند بار در زمانی مشخص از برج های تلفن استفاده کرده. یک فن آوری که برای افشای محل استقرار صدها هزار از مردم، در هزاران هزار محل مورد استفاده قرار می گیرد.

Les générateurs vont prendre le relais.
ژنراتور ها رو روشن کنيد.

Tu peux prendre le relais, s'il te plaît?
جکسون ، میشه از اینجا به بعدش رو تو بخونی ؟

Des électroencéphalogrammes mesurant des gens pendant ces phases ont montré des impulsions électriques navigant entre le tronc cérébral, l'hippocampe, le thalamus et le cortex, qui servent de stations relais pour la formation de la mémoire.
دستگاههای EEG که افراد را در این مراحل مشاهده کردند (مترجم: این دستگاهها فعالیتهای الکتریکی مغز را ثبت و ضبط میکنند) ایمپالسهای الکتریکی را که بین ساقه مغز، هیپوکامپ، تالاموس و قشر مغز در حرکت بودند نشان دادند که به عنوان ایستگاههای تقویتی در شکل گیری حافظه عمل میکنند

Le relais de ce côté-ci les avait masqué.
کاوشگر ارسالي که اين طرف بوده اونا رو ذخيره کرده