compromise oor Persies

compromise

/ˈkɑmpɹəˌmaɪz/, /ˈkɒmpɹəˌmaɪz/, /ˈkomprɘmɑɪz/ werkwoord, naamwoord

(intransitive) To bind by mutual agreement.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

توافق

naamwoord

I think a compromise on this one point is certainly acceptable, under the circumstance.
فکر کنم که توافق بر سر این موضوع تحت هم چین شرایطی کام لا عاقلانه با شه.

مصالحه

naamwoord

I've had to make a bit of a compromise there.
من باید یه ذره درباره اون مصالحه میکردم.

مصالحه کردن

werkwoord

"We feel this way because we feel you've compromised our future
«ما همچین احساسی داریم چون حس می:کنیم شما بر سرِ آیندهی ما مصالحه کرده اید

سازش · قرار گذاشتن · قید و شرط · مدارا · تراضی · میانگیری · بینابین · کدخدامنشی · (با کدخدامنشی) با هم سازگار شدن · (در مورد مرام ومذهب خود) ضعف نشان دادن · (شرف و آبروی خود را) به خطر انداختن · به راه حل مرضی الطرفین رسیدن · تسویه کردن · توافق کردن · حد وسط · در معرض سوظن (یا بدنامی یا تردید و غیره) قرار دادن · سازش کردن · عدول کردن · قولنامه- قرارداد غیر رسمی · لطمه زدن · مدارا کردن · میانگیری کردن · ناقص، ناکامل، عیب دار · کنار آمدن

Compromise

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

سازش

Compromise, if it's artistic,
سازش , اگر بصورت هنرمندانه ای باشد ,

Soortgelyke frases

compromiser
توافق کار · سازشکار

compromises
سازش · مصالحه

voorbeelde

So even if they have a disease like Alzheimer's compromising some of their synapses, they've got many extra backup connections, and this buffers them from noticing that anything is amiss.
پس حتی اگر آنها بیماری چون آلزایمر داشته باشند با وجود از دست دادن برخی از سیناپسهایشان، آنها هنوز مسیرهای پشتیبان زیادی را دارند، این باعث میشود آنها احساس فراموشی چیزی را نکنند.

Like Joseph of old, they have refused to compromise their moral cleanness.
آنها مانند یوسف زمان باستان، از اینکه از نظر اخلاقی پاکی خود را به مخاطره اندازند امتناع کردهاند.

(1 Corinthians 9:20-23) While never compromising where vital Scriptural principles were involved, Paul felt that he could go along with the suggestion of the older men.
( ۱قُرِنتیان ۹:۲۰-۲۳) پولُس تحت هیچ شرایطی اصول حیاتی کلام خدا را زیر پا نمیگذاشت، و در آن موقعیت صلاح دانست مطابق پیشنهاد مردان پیر جماعت عمل نماید.

Ten states (which were grandfathered under the Internet Tax Freedom Act as part of a political compromise) are allowed to provide for some manner of taxation on ISP charges.
ده ایالت (که بنیانگذاران مالیات بر اینترنت هستند، قانون آزادی مالیات بر اینترنت را اجرا نکردند و به عنوان بخشی از یک توافق سیاسی به همان صورت عمل میکنند) مجاز شدند به طرقی مالیات بر هزینههای ISP را فراهم کنند.

If John Connor were to be killed or compromised, it could result in the ability to remember both pasts.
اگه جان کانر کشته بشه يا ، در خطر بيافته نتيجه اش مي تونه در توانايي به ياد آوردن. هر دو گذشته باشه

It makes no difference; he was too deeply compromised already for a pistol shot more or less to affect his position much.
تفاوتی نمیکند؛ تاکنون آن قدر به خاطر تیراندازی با تچانچه در مخاطره افتاده است که این یکی دیگر تأثیر چندانی در وضعش نداشته باشد.

If there was something compromising in Zhang's house, we got it.
، هر چیز مشکوکی که تو خونه ی زانگ بود با خودمون آوردیم

However, the brother remained spiritually alert and did not compromise his Christian principles.
ولی آن برادر از لحاظ روحانی هوشیار ماند و حاضر نشد اصول خدا را زیر پا بگذارد.

Church leaders compromised with rulers, such as Emperor Constantine, to receive political power
رهبران کلیسا برای کسب مقام سیاسی از نفوذ دولتمردانی همچون امپراتور کنستانتین بهره جستند

I ignored my own cowardice, conveniently hiding behind a position of political compromise.
بزدلی خودم رو نادیده گرفتم براحتی با سازش های سیاسی کنار اومدم

Unlike other kinds of private P2P, users in a friend-to-friend network cannot find out who else is participating beyond their own circle of friends, so F2F networks can grow in size without compromising their users' anonymity.
بر خلاف انواع دیگر شبکههای همتا به همتا، کاربران در یک شبکهٔ دوست با دوستان نمیتواند بفهمند که چه کس دیگری در خارج از دایرهٔ دوستان آنها شرکت دارد؛ بنابراین شبکه دوست با دوست میتواند بدون به خطر انداختن ناشناسی کاربران دیگر، گسترده شود.

Typically the keys must be of high-value - meaning there would be a significant, negative impact to the owner of the key if it were compromised.
بهطور معمول کلید باید با ارزش باشد به معنی اینکه، اگر به خطر بیفتد تأثیر منفی قابل توجه به صاحب کلید نخواهد داشت.

or that he had compromised himself in somepolitical affair, and was in hiding;
یا شاید در یک کار سیاسی مداخله کرده است و اکنون میخواهد خود را پنهان سازد.

Among the report's recommendations are an increase in the grant size of the centers, which would allow adequate resources for education and outreach, while ensuring that the support for research activities is not compromised.
در میان توصیههای این گزارش در حال افزایش در اندازه گرانت از مراکز که اجازه میدهد منابع کافی برای آموزش و پرورش و توسعه، در حالی که اطمینان حاصل کرد که برای حمایت از فعالیتهای پژوهشی است به خطر بیفتدنیست.

The loss of regions traditionally within the vital regional trading area of countries like Japan would encourage the front-line countries to compromise politically with communism.
از دست دادن مناطق تجاری حیاتی کشورهایی مثل ژاپن، دیگر کشورهای خط مقدم را به صورت سیاسی تشویق به تسلیم شدن در برابر کمونیسم میکند.

We're just supposed to compromise on his care?
قراره بخاطرِ سلامتيش مصالحه كنيم ؟

Tami-Lynn, because of your history of excessive drug use... your ovarian canal has been somewhat compromised.
" تامی لین " ، بخاطر سابقه تو در مصرف بیش از حد مواد مخدر... کانال تخمدانی تو تبدیل به چیز عجیبی شده

that is to say, a participant in his own person in that revolution, that he should have lent a hand to it, that he should have either compromised or distinguished himself therein, that he should have touched the axe or wielded the sword in it.
یعنی شخصا در انقلاب شرکت کرده، دست در کار آن داشته، طی آن زحمت دیده و یا شهرت اندوخته، و در خلال آن دست به تبر برده و یا شمشیر کشیده باشد.

You may have been compromised.
ممکنه لو رفته باشي.

In fact, eccentric as was her conduct, it was also overshadowed by her triumph; with the result that the General no longer feared to be publicly compromised by being seen with such a strange woman
گرچه رفتار مادربزرگ عجیب و غریب بود ولی پیروزمندیاش بسیاری از چیرها را میپوشاند و ژنرال دیگر فکر نمیکرد که خویشاوندیاش با چنین زن عجیبی باعث بدنامیش باشد.

Our GPS has been compromised.
موقعيت ياب جي.پي.اس مون لو رفته

You've been compromised.
تو لو رفتي

Why am I always the one compromising?
چرا همیشه باید من کوتاه بیام ؟

It's called a compromise.
به اين ميگن يه توافق دو طرفه.

At last he declared with a serious air that her visits were becoming imprudent that she was compromising herself.
آخر رود لف به لحنی جدی به او گفت که دیدارهایش روز به روز بیاحتیاطانه تر میشود و ممکن است کار به رسوایی و بدنامی او بکشد.