devastation oor Persies

devastation

/ˌdɛ.vəˈsteɪ.ʃən/ naamwoord

The act of devastating, or the state of being devastated; a laying waste.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

خرابی

naamwoord

It gives you a sense of the devastation that was accomplished there.
بهتون حس خرابی که به بار اومده رو القاء میکنه

تخریب

naamwoord

No shot of him changing, but the similarity of the eyes was devastating.
صحنهی هیچ یک از آنها تغییر نکرده بود ولی شباهت چشمها تخریب کننده بود.

انهدام

What's worse than causing worldwide devastation?
چیزی بدتر از انهدام جهانی میخوای اتفاق بیفته ؟

تباهی · ویرانگری · اتلاف · با خاک یکسان سازی · ویران سازی

Soortgelyke frases

devastator
تاراج کننده · ویران کننده

devastated
نژند، سرگشته و حیران از شدت غم ، منگ و شوریده بخاطر ضربه شدید روحی یا اندوه بسیار

devastative
خراب کننده

devastate
(کاملا) خراب کردن · با خاک یکسان کردن · خراب كردن · خورد کردن · ویران کردن · پایمال کردن · گیج و سراسیمه کردن

devastated
نژند، سرگشته و حیران از شدت غم ، منگ و شوریده بخاطر ضربه شدید روحی یا اندوه بسیار

devastate
(کاملا) خراب کردن · با خاک یکسان کردن · خراب كردن · خورد کردن · ویران کردن · پایمال کردن · گیج و سراسیمه کردن

devastated
نژند، سرگشته و حیران از شدت غم ، منگ و شوریده بخاطر ضربه شدید روحی یا اندوه بسیار

devastated
نژند، سرگشته و حیران از شدت غم ، منگ و شوریده بخاطر ضربه شدید روحی یا اندوه بسیار

voorbeelde

Until the 13th century and the devastating Mongol invasion of the region, Khorasan was considered the cultural capital of Greater Iran.
تا پیش از قرن سیزده میلادی و حمله ویرانگر مغول، خراسان پایتخت فرهنگی ایران بزرگ بهشمار میآمد.

His Excellency was exasperated at the devastation.
عالی جناب مونترو به شدت عصبانی شده بود.

She was devastated she couldn't be here.
خيلي ناراحت بود که نميتونست بياد.

a new civil war, one of the many that had been devastating the country for over half a century
جنگ داخلی دیگری آغاز شد؛ از همان جنگهای داخلی همیشگی که بیش از پنجاه سال بود کشور را به ویرانگی میکشاند.

However, crushing defeats at the Battle of Stalingrad and the Battle of Kursk devastated the German armed forces.
اما شکست سنگین در نبرد استالینگراد و کورسک نیرویهای مسلح آلمان را نابود کرد.

(Job 1:18, 19) The misinformed might say that the devastation caused by that wind was ‘an act of God.’
(ایوب ۱: ۱۸،۱۹) کسانی که اطلاعات غلط دریافت کرده باشند ممکن است بگویند هلاکتی که آن باد باعثش شد، ‹کار خدا› بود.

Sonita was devastated.
سونیتا بسیار پریشان شد.

Hepatic artery thrombosis usually occurs as a devastating complication after liver transplantation.
ترومبوز شریان کبدی معمولاً پس از پیوند کبد به عنوان یک عارضه ویرانگر رخ میدهد.

Because of its potential for the 'devastation of enemy lands and the destruction of industrial and populous centres on a vast scale', he recommended a new air service be formed that would be on a level with the army and navy.
از آنجایی که توان هوایی پتانسیل نابود کردن زمینهای دشمن و از میان بردن مراکز پرجمعیت و صنعتی را در ابعاد گسترده داشت او توصیه نمود که خدمات هوایی به موازات نیروی زمینی و نیروی دریایی تشکیل شود.

Of them, Jehovah says: “Any nation and any kingdom that will not serve you will perish; and the nations themselves will without fail come to devastation.”
یَهُوَه دربارهٔ آنها میگوید: «زیرا هر امّتی و مملکتی که تو را خدمت نکند تلف خواهد شد و آن امّتها تماماً هلاک خواهند گردید.»

The theft of large sums of aid spurred Pakistan's economic growth, but along with the war in general had devastating side effects for that country.
سرقت مجموع زیادی از کمکهای بینالمللی باعث رشد اقتصادی پاکستان شد ولی دارای اثرات مخربی نیز در طول جنگ برای آن کشور بود.

He's devastated as well, but he agreed to hop on a plane to be with us tonight.
اونم خيلي ناراحته ، اما موافقت کرد که با پرواز بياد تا امشب با ما باشه

When a fellow believer or a family member says or does something that hurts us deeply, we may be devastated.
اگر یکی از اعضای خانوادهمان یا همایمانی حرفی بزند یا کاری کند که ما را برنجاند، از ته دل ناراحت و پریشان میشویم.

(Zephaniah 2:9) The lands of Moab and Ammon were devastated, even as God had destroyed the cities of Sodom and Gomorrah.
(صفنیا ۲:۹) سرزمینهای موآب و عَمُون به ویرانی کشیده شدند، همانطور که خدا شهرهای سدوم و غموره را نابود ساخت.

In local news, Roofing Tar Industries, which was devastated by the S.T.A.R. Labs'particle accelerator explosion two years ago, is finally set to reopen.
در استارلبز ، دو سال قبل ويران شده بود. بالاخره بازگشايي شده.

Devastating.
تاثير برانگيز بود ؟

Now, listen, intense grief can often have devastating effects upon a person.
گوش کن ، اندوه زياد ميتونه يه عواملي رو روي يه فرد به وجود بياره

i'm the one who is devastated here
اين وسط تنها کسي که نابود شد منم

(2 Timothy 3:1) Financial disasters, widespread poverty, political uncertainty, civil unrest, and small- or large-scale wars have devastating effects —not only on those who spurn God’s rulership but also on those who worship Jehovah.
( ۲تیموتاؤس ۳:۱) ناکامیهای اقتصادی، فقر گسترده، بیثباتی سیاسی، ناآرامی مردم، و جنگهای کوچک و بزرگ، نه تنها برای کسانی که حکمرانی خدا را رد میکنند بلکه برای پرستندگان یَهُوَه نتایجی ویرانگر داشتهاند.

It's not so devastating that she can't dance Odette now.
خيلي وخيم نيست که اون الآن نمي تونه رقص آدت رو انجام بده.

SNAPE: Weasley's wand causes devastation with the simplest spells.
چوبدستي ويزلي ساده ترين افسون ها رو هم خراب مي کنه.

The devastation caused by famine and contagious diseases continued for many years.
فجایعی که به خاطر قحطی و بیماریهای مسری ایجاد شد تا سالها ادامه پیدا کرد.

The cyclone passed by at last, but in fifteen minutes its gusting northwest winds had devastated the neighborhoods by the swamps
طوفان آنجا را ترک کرد، ولی در همان پانزده دقیقه، محله مردابی را ویران کرد

These changes and enforcement priorities will have a devastating impact on the rights of millions of immigrants, their families, and communities.
اینگونه تغییرات و اولویتهای اجرایی تأثیر ویرانگری بر حقوق میلیونها مهاجر، خانوادههای ایشان و جوامع مختلف خواهد داشت.

According to Bible scholar Albert Barnes, the Greek word here translated “to deal outrageously with” denotes the devastations that wild beasts, such as lions and wolves, can create.
به عقیدهٔ آلبرت بارنز، عالم کتاب مقدس، واژهٔ یونانیی که در اینجا «معذّب ساختن» ترجمه شده همان چیزی است که میتوان از حیواناتی وحشی همچون شیر یا گرگ انتظار داشت.