lying oor Persies

lying

naamwoord, werkwoord

Present participle of lie.

Vertalings in die woordeboek Engels - Persies

دروغگویی

naamwoord

You are a lying scumbag, and I don't trust you.
تو یه عوضی دروغگویی و من بهت اعتماد ندارم.

(حالت استمراری فعل : lie به معنی دروغ گفتن)

(حالت استمراری فعل : lie) در حال خوابیدن

به نادرستی · حرف دو پهلو · در حال دراز کشیدن · دروغ · نادرست

Soortgelyke frases

lying-in
زایمانی · زحمت · مشقت · وابسته به یا برای زایمان

lying in
وضع حمل

ly
به ترتیب معین [firstly یا thirdly] · به روش معین · تا اندازه ی معین · تا زمان معین [merely یا inwardly] · درخور [manly یا dealy] · روی دهنده در زمان های معین [hourly یا yearly] · مانند · ویژه ی

-ly
ـانه · ـیها · مآبانه

lying in wait
دام · پناه گاه · کمین

lying under oath
نقض عهد · گواهی دروغ

low-lying
سطح پایینی

lying along
درازیدن

-ly
ـانه · ـیها · مآبانه

voorbeelde

The killer was just using him as bait, lying in wait with a sniper rifle across the street.
قاتل ازش به عنوان طعمه استفاده کرده ؛ اونور خیابون با یه تک تیرانداز کمین کرده بود

My heart alive! Mr. Bumble, how glad I am to see you, sure ly!
باور کنید آقای به مبل از دیدار شما بینهایت مشعوف هستم .

Sean would be lying.
شان خواست که دروغ بگه

And Natalya is real ly gone on him... .
روز بروز نا تالیا به خاطر او لاغر می شه...

You're lying.
دروغ ميگي.

Lying in his hammock, Colonel Aureliano Buend'a was insensible to the pleas for clemency.
سرهنگ آئورلیانو بوئندیا هم در حالی که روی گهوارهی سفری خودش دراز کشیده بود، به التماسهای تقاضای عفو بیاعتنا باقی ماند

She said that withholding was tantamount to lying and that your relationship was better than that.
. گفت که مخفي کردن مساوي دروغ گفتنه و. و رابطه شما بالاتر از اينهاست... .

Here, lying next to the girl who had rescued me, my simple humanity felt like a triumph.
اینجا، خوابیدن کنار دختری که من را رهانیده بود، انسان بودن سادهام مانند یک پیروزی به نظر میرسید.

He's lying!
اون دروغ ميگه

only then did he discover that he was lying against dead people.
متوجه شد او را در میان اجساد مردهها انداختهاند.

You're lying.
داري دروغ مي گي

for there stood a little cabinet piano, with a letter lying on the glossy lid, directed like a sign board to
چون در آنجا یک پیانوی ظریف در حالی که نامهای روی سطح شفاف و براق آن قرار داشت خودنمایی میکرد. روی پاکت این عبارت به چشم میخورد:

I don't know when you people are lying.
من نميدونم کي شماها دارين دروغ ميگين يا هر چي

Janis, this guy has been lying to us about everything.
" جنيس " ، اين يارو به ما در مورد همه چيز دروغ گفته.

Jason immediately ran upstairs and found Lindsay lying in a pool of blood in the master bedroom.
جیسون بلافاصله وارد شد و در اتاق خواب اصلی طبقه بالا لیندزی را غرق در خون پیدا کرد.

tell him that we're lying in ambush at the akbu ridge
به او بگوييد که ما در پشت دره آکبو کمين کرده ايم

I want this book to look like it's lying to you, desperately and hopelessly, the way an alcoholic would.
من می خواستم این کتاب طوری به نظر برسد که انگار دارد ناامیدانه و به زحمت به شما دروغ می گوید، همان طور که یک فرد الکلی این کار را میکند.

Anxiously Braun looked through the keyhole and was reassured when he saw Christophe lying half over the table surrounded with paper which he was blackening with ink.
براون مضطرب شد. از سوراخ کلید نگاه کرد، و پس از آن که دید کریستف کام لا روی میز خم شده است و کاغذهائی سیاه میکند دلش آرام گرفت.

Registrability can be understood as a continuum, with "inherently distinctive" marks at one end, "generic" and "descriptive" marks with no distinctive character at the other end, and "suggestive" and "arbitrary" marks lying between these two points.
ثبت نام را میتوان به عنوان یک پیوستار در نظر گرفت، که نشانههای «ذاتی متمایز» در یک طرف، عالئم «عمومی» و «توصیفی» بدون شخصیت متمایز در انتهای دیگر، و نشانههای «نشانه ای» و «دلخواه» بین این دو نقطه است.

Lying in bed of a morning listening to the pigeons on fine linen;
در یک بامداد در ملحفههایی تمیز خوابیدهاند، به آواز کبوترها گوش میدهم؛

so that's why they call this the lying Rhino?
بنابراين بخاطر اينه كه اونا اينو رهاينوي درغگو صدا مي كنند

and made me follow him across the valley to an opposite bay in the rocks, where one of the Ageyl, a Boreida man, was lying stone dead with a bullet through his temples.
به دنبال او راه افتادم و در آنسوی دره در میان سنگها، یکی از افراد قبیله عقیل و طایفه بریده را دیدم که بر زمین غلتیده و خون از سرش جاری و گلولهای در شقیقهاش جای گرفته است.

Just assume that every guy I meet is lying to me?
، فقط فرض کنم هر مردی با من ملاقات میکنه به من دروغ میگه ؟

saw, lying in the hollow beneath him, his house.
در درهی زیر پای خود خانهاش را دید.

I know that everyone you trust is lying to you, playing you.
ميدونم همه کسایی که بهشون اعتماد داري... بهت دروغ ميگن ، بازيت ميدن.