(با پرتاب نیزه یا طناب قلابدار) ماهی گرفتن oor Engels

(با پرتاب نیزه یا طناب قلابدار) ماهی گرفتن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

gig

verb noun

Soortgelyke frases

(با قرقره ی چرخان) ماهی گرفتن
spin

شیلات (گرفتن و بسته بندی و فروش ماهی)
fishery

(ماهی و غیره) با نیزه گرفتن یا شکار کردن
spear

(با قلاب) ماهی گرفتن
angle

(با تور ایستاده یا دیواری)ماهی گرفتن
seine

با طعمه ی جهنده ماهی گرفتن
jig

تله ی ماهی (سبد قفس مانند برای گرفتن ماهی وخرچنگ و غیره)
creel

با نیزه (یا وسایل نیزه پران : spear gun) ماهی گرفتن
spearfish

(با تورکیسه ای یاطناب شناور) ماهی گرفتن
trawl

voorbeelde

به درد ماهی گرفتن.
To catch fish

به نیت ماهی گرفتن بیرون میروم.
That's where I'm going to Going a fishing.

در اعماقِ اين باتلاق ، دليل اصلي اين همه ماهي گرفتن نهفته است.
Deeper into the swamp, lies the reason for all this fishing.

منظورم اينه ، نه توي ماهي گرفتن ولي هرچيز ديگه
I mean, not catching fish, of course, but... anything to help.

پدر ، عادلانه نيست که از حشره کش براي ماهي گرفتن استفاده کني
dad, its not fair to use a bug zapper to catch the fish

پدر, عادلانه نيست که از حشره کش براي ماهي گرفتن استفاده کني
Dad, it's not fair to use a bug zapper to catch the fish.

براي ماهي گرفتن ، کشتن يک گاو يا عاشق زن شدن.
To catch a fish, to kill a bull, to make love to a woman.

بوی اطاق را نفس کشید و اندیشهٔ مبهمی از خاطرش گذشت: هه، بجای رفتن و ماهی گرفتن...
he thought vaguely with the smell of the bedroom in his nostrils.

شما راز ماهي گرفتن رو ميدونيد ؟
Do you know the secret to fishing?

یه دفه به چشم خودم دیدم که دو تا مرد دو ساعته هفتاد و پنج تا ماهی گرفتن.
I've seen a coupla men bring back as many as seventy five fish in two hours.

گرفتن ماهی با هدف خوراکی یا ورزشی، ماهیگیری نام دارد اما تلاش سازماندهی شده از سوی انسان برای گرفتن ماهی، شیلات نام دارد.
Catching fish for the purpose of food or sport is known as fishing, while the organized effort by humans to catch fish is called a fishery.

و وقتی من به روستا می رفتم به یاد میداد که مثلا چجوری گوزن شکار کنم که در واقع یعنی با یه تفنگ گم بشی (تشویق) و ماهی گرفتن و چیزهایی مثل این
And when I would go up to the country, he would teach me things like deer hunting, which meant getting lost with a gun basically -- (Laughter) and trout fishing and stuff like that.

آه ، گرفتن ماهي هاي بزرگ اينجا و مينه سوتا
And some of those huge huskies, too.

برای گرفتن ماهی دام گذاشتند.
and threw in their lines;

پشههای قهوه ای رنگی برای گرفتن ماهی کول بسیار عالی بودند.
Those brown flies are pretty good for roach.

گندم پخته برای گرفتن ماهی کول بد نبود
Boiled wheat isn't bad for roach.

اينجا ، همه نوع جانور براي گرفتن ماهي مي آيند
Here, all kinds of creatures come to catch fish.

دارم براي گرفتن ماهي دلگرمت مي کنم.
I'm encouraging you to catch fish.

پشههای قهوه ای رنگی که روی سرگین گاوها مینشستند، برای گرفتن ماهی کول بسیار عالی بودند.
Those brown flies you find on cowdung are pretty good for roach.

محکمترین ریسمان مخصوص گرفتن ماهی در مغازه را، بعلاوهی چند عدد قلاب شماره 5 خریدم.
I bought the strongest salmon trace he'd got, and some No. 5 roach hooks

چطوره که اون رو به اسکله برا گرفتن ماهي ببريم ؟
How about we take him to the pier and go fishing, huh?

فکر اون بود که براي گرفتن ماهي يه کلک بسازيم ،
It was his idea to build the raft to catch fish.

نوعی دیگر کرم راهراه که بوی خاصی داشت و طعمه خوبی برای گرفتن ماهی خاردار بود.
you also find another kind of worm called a brandling, which is striped and smells like an earwig, and which is very good bait for perch.

اما نهنگهای دندان دار، دندانهایی مخروطی دارند که برای گرفتن ماهی یا ماهی مرکب طراحی شدهاست.
Odontocetes have conical teeth designed for catching fish or squid.

آه ، گرفتن ماهي هاي بزرگ اينجا و مينه سوتا
uh, bigmouth fish here in minnesota