(با پرنده ی شکاری) شکار کردن oor Engels

(با پرنده ی شکاری) شکار کردن

Vertalings in die woordeboek Persies - Engels

hawk

verb noun

Soortgelyke frases

(فرانسه - نواحی جنگلی کانادا در سابق) خزگیر (کسی که در جنگل ها برخی حیوانات را برای پوستشان شکار می کرد)
coureur de bois

(جانوران دیگر را) شکار کردن
prey

مثل سگ تعقیب یا شکار یا ردیابی کردن) رد کسی را گرفتن
dog

(چاله ای که برای گرفتار کردن شکار روی آن را پوشانده اند) تله
pitfall

وال شکار کردن
whale

(ماهی و غیره) با نیزه گرفتن یا شکار کردن
spear

با باز شکار کردن
fly

(در شکار با سگ تازی) رد گم کردن
foil

شکار کردن
chase · chivy · gun · hunt · mouse · shikar · take

voorbeelde

شکار کردن نياز به مهارت و صبوري دارد.
Hunting requires skill and patience.

... نه براي تير اندازي يا شکار کردن
And not just riflery, or hunting...

... شكار كردن
Hunting...

و در اين مدت کوتاه آنها بايد پرواز و شکار کردن را ياد بگيرند
And in this brief window, they must learn how to fly and hunt for themselves.

به عنوان فرزند یک کشاورز که شکار کردن رو بلده، پدرم یک تیرانداز ماهر بود.
As the son of a farmer who knew how to hunt, my father was an excellent marksman.

فقط به منظور شکار کردن نهایی موبیدیک باشد،
only be with a view to the ultimate chase of Moby Dick;

چرا مايکل شروع کرد به شکار کردن کلاوس ؟
Why did Mikael start hunting Klaus?

من برای شکار کردن شوهر راه نیفتادهام
I don't have to go around hunting for men

کشتن یا شکار کردن هر چیزی
Kill or hunt anything

اون قبلا شروع به شکار کردن کرده
She's already begun hunting your kind.

اوه ، سرگرد " فاوست " شکار کردن ، آقای وزیر
Oh, that would be Major Fawcett, Mr. Secretary.

هرچی اردک بود شکار کردن.
Ain't going to be no ducks left.

اين مادر و بچه بزكوهي ، شكار كردن را راحتتر مي كنند
A female with young makes an easier target.

برای مثال گربهها و سگها میتوانند شکار کردن و اسبها میتوانند مسابقه دادن و پریدن را یاد بگیرند.
Cats and dogs can learn to hunt, dogs can learn to locate collectibles, and horses can learn racing and jumping.

آخر هفته ها ، تفريحي جز شکار کردن نداشتيم.
Not much else to do on the weekends besides hunt.

شکار کردن مادرت تموم شد ؟
So the hunt for your mother is over?

یعنی من کسی نبودم که فقط ایجاد شده باشم برای شکار کردن ؟
Was it not a countenance made for predation?

زندگیم صرف فرار کردن از شکار کردن کردم.
I spent my life running from hunting.

قدرتمندها همیشه ضعیف ها رو شکار کردن
The powerful have always preyed on the powerless.

گنج هاي ديگه اي براي شکار کردن وجود داره
There are other treasures to hunt.

حالا اگر منو ببخشيد من يه گوريل واسه شکار کردن دارم
Now if you'll excuse me, I have a gorilla to hunt.

شکار کردن
Hunting.

، خصوصيات شكار كردن اصلاح نژادي ، و تغذيه اخلاقي
have influenced patterns of hunting, breeding, and feeding behavior

آنها از لا پوش و فورکس فراتر رفتند و شکار کردن فقط در خارج از ایالت آزاد شد.
They gave Forks and La Push a wide berth, only hunting out of state

تو بودي که تبديلش کردي به شکار کردن
You're the one who turned this into a hunting trip.